م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ،ﯾﻬﻮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ! ﺍﻟﻠﻪ
    ﺍﮐﺒﺮ !
    ﺩﻭﯾﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ :
    - ﭼﯿﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻦ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ !
    - ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ !
    - ﺷﺎﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ...!
    - ﮐﺴﯽ ﻃﻮﺭﯾﺶ ﺷﺪﻩ ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ !
    - ﺑﻮ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﻣﯿﺎﺩ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ !
    - ﺟﮏ ﻭ ﺟﻮﻧﻮﺭ ﺩﯾﺪﯼ ؟ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ !
    ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺏ ﯾﮑﻢ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ !!
    ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ! ) ﺩﺳﺘﺸﻮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻼﻣﺖ
    ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺗﮑﻮﻥ ﺩﺍﺩ (!
    ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﺰﻥ ﮐﺎﻧﺎﻝ 36
    ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﻣﺸﺐ ﺧﺮﻡ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﺎ ﻧﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻮ ﺧﺮﯼ ﺁﺧﻪ?


    :biggrin::biggrin:
    الان چرا منظورتو دوباره گفتی؟ من که فهمیده بودم! :surprised:
    ولی من هنوز فکر می کنم که خوبه که خل نشیم و یکشنبه با ایمانی برداریم.:) ولی چون میدونم که من طبق معمول دچار مرگ مغزی میشم پشت سیستم و نمیتونم ایمانی بردارم، به فارسی راضی شدم. واینکه ترسیدم من و تو و محیا جدا بیفتیم از هم.
    خب بیا. بیچاره ثنا! دیگه انقدرم بد نیست. کلّی صفا می کنه با خل بازیای ما!
    اِ! خوبه دیگه. خیلی خانم با شخصیته. اونروزی که داشتم در موردت باهاش میحرفیدم، انقدر آروم و با شخصیت بود، تعجّب کردم!!
    کی انقلاب کرده؟! :surprised:
    ____________
    آره حواسم نبود. کاش استاد خوبی باشه، باهات کنار بیاد.
    خواستم اذیتت کنم! یادته که یه بار گفتم بدم میاد می گن: درود! تو گفتی چرا؟! الان دلیلشو دریافتی؟! :)
    چرا دوشنبه صبح نریم؟ دوشنبه ها که تعطیلیم.
    ___________________
    برو با جمالی در مورد هم نیاز کردن صحبت کن فردا.
    درود بر تو!

    داشتم با محیا حرف میزدم، مامانم با ابزار ساده ای نظیر: تعدادی بامیه ی خیس و یه عالمه روغن داغ حماسه آفرید!! فکر کردم صاعقه زده تو آشپزخونه! یه شعله ای کشید!!!!:surprised:

    الان به نظرم رسید ارتش سوریه رو در مقابل آمریکا به بامیه و روغن داغ مجهّز کنیم. :)
    من اصلاً موقعیت خوندن معماری اسلامی رو نداشتم. :)
    پاک میکنم، بمون تو خماری. بعد ما همه با هم میفتیم، تو با بروبچ بالا صفا کن. :w07:

    برو. خوش بگذره. :heart:
    بابا حداقل نبویان یه استعدادی تو اجرا و بیان از خودش نشون میده!
    http://www.aparat.com/v/inJVT

    اینجا داستان خودشو میخونه.
    کی اینو بازیگر کرد؟؟!؟!؟! کاش فقط مینوشت! اه! :hate: کاش نقشش طنز بود حداقل! یه نقشِ چندش تو یه فیلم چندش!
    اون پسره که تو رادیو هفت "داستانهای امیر علی" رو میخونه دیگه. خوب مینویسه... بذار بهت نشونش بدم:
    http://www.aparat.com/v/5i4a0

    البته اینجا شعر نادر ختایی رو میخونه!
    دیدی امیرعلی نبویان رفته بازیگر شده؟؟!! اونم چه بازیگری! نقش اوّل!
    بعد فرض کن با اون دماغ عملی نقش بابای شهیدشم بازی میکنه!!!!!!!! دیگه گوش نمیدم داستاناشو... کاش بازیگر نمیشد.
    آره. سه ماه! :razz:

    کتاب سفر به گرای 270 درجه ست. خیلی قشنگه. دوسال پیش خوندمش، دوباره نمیتونم بخونم! آخه علی توش بدجور شهید میشه.... ععععععععع.... میره زیر شنی تانک... له و لورده میشه... ععععععع:cry:
    10 بار بگو "بر پارس آنلاین لعنت" و این پیغام رو واسه نیم میلیون نفر بفرست. فردا 10گیگ ترافیک رایگان دریافت میکنی.
    کوتاهی نکن! یه نفر کوتاهی کرد، سیم مودمشو سوسک خورد!:razz:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا