م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یکی از لذت های معلم عربی بودن، اینه که ببینی شاگردت اول سال با "درود بر شما" و "سپاسگزارم" و "عربی را عرب ها به ما غالب کردند" میاد جلو و آخر سال با "سلام" و "متشکرم" و "عربی زبانی ورای نظام های قومیتی است".
    :)
    چن وقته ی سوالی خیلی ذهنمو مشغول کرده:

    خداییش این بازدید کننده های پیج من چرا میان از پیج من بازدید می کنن؟

    ن خداییش چرا؟؟؟؟؟!!!!!
    سلام مهشید.خوبی؟دیروز کارم داشتی گفتی باکسمو خالی کنم؟بعدش پیام ندادی.

    ولی من دیگه نیستم! خوابم میاد. کارای تذهیبمم نکردم! عععععع :cry:

    شب به خیر.:w38:
    اگور پگور!

    هی مِیای و مِری؟! خبرم که نمیدی! میای سوال میکنی، بعد میری از نظرها غایب میشی.

    شبت خوش.:heart:
    یعنی: "زبان لال را ننه اش میفهمد!" :D

    یاد اون آیتم خنده بازار افتادم که ادای دنیزلی رو درآورده بودن. مترجم دنیزلی می گفت :
    " میفرمایند: یه ضرب المثل ترکی هست که... هیچی نمیگه، فقط نگاه می کنه!":D
    فهمیدم باو! یه ضرب المثل ترکی هست که میگه :"لالین دیلین ننه سی بیلر!" فکر کنم اشتباه نوشتم ولی گفتنشو بلدما! :D
    همیشه درباره چشم های دیگران می نویسم و می خونه. ولی نمی دونه...هیچ کس نمی دونه حتی خودش!

    نمی دونه که تا قبل از اومدن چشماش، نمی دونستم قشنگی یعنی چی...نمی دونستم می شه برای نگاهِ یه نفر زندگی تو فدا کنی، و با کمال رضایت هم فدا کنی!

    نمی دونه که از وقتی دنیا رو تو چشماش دیدم، همه چی رنگی شد...قبلش یه تصویرِ ماتِ سیاه و سفید می دیدم!

    ای کاش بفهمه که دلیل بودن این همه شور فقط خودشه و بس!

    ای کاش خودشو... ای کاش چشماشو، صداشو، خنده هاشو از من نگیره!
    صبح ها، از خوابش بیدار می شم.
    شب ها می خوابم که خوابشو ببینم.

    تمام روز باهامه. صدای پاشو می شنوم که پا به پام میاد، با من به چیزای خنده دار می خنده، عصبانی و خوشحال و غمگین می شه.
    گاهی که خسته می شم، غر می زنم و کم میارم، می زنه تو سرم و می گه:خفه شو مهشید!
    می خندم و بلند می شم.

    فکرش حالم رو خوب می کنه. حرفاش، کاراش، صدای خنده اش پشت خط.

    فقط وقتی هست از ته دل می خندم، شاید چون فکر می کنم فقط اونه که دلش می خواد از ته دل بخندم.

    گند ترین روز زمستون، با یه "چطوری" اش تبدیل می شه به یه روزِ آرومِ بهاری.

    ساعت ها و ساعت ها با یادش پیاده می رم. مخاطب آهنگام، نوشته هام و حرفای تو سرم فقط و فقط خودشه.

    اگه دنیا پشتمو خالی کنه، چشماش واسه ایستادنم بسه.

    اگه یه روز دلش نخوادَم، تمام دلیل های دنیا برای سرپا نگه داشتنم کافی نیست.
    سلاممممممممم
    خب کی :que:
    خداروشکر خوبم
    امیراحمدم خوبه
    میره کلاس زیمناستیک
    روز اول استادش بهش گفته این حرکت انجام بده جواب داده خودم بلدم:biggrin:
    خیلی شر شده
    الان عکش میزارم
    مهشید!

    عکسایی که از خونه ی علم گذاشتی خیلی با صفا بودن...

    خوش به سعادتت! میدونی چقدر الان ثواب می کنی؟!؟! میدونی؟! میدونی؟! نه میخوام بدونم میدونی؟! :دی

    الان در اینجای :heart: خدا جا داری!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا