ما بها و خونبها را یافتیم
جانِبِ جان باختن بشتافتیم
ای حیات عاشقان در مردگی
دل نیابی جز که در دل بُردگی
غرق عشقیام که غرق است اندرین
عشقهای اولین و آخرین
مُجملش گفتم نکردم من بیان
ورنه هم لبها بسوزد هم دهان
من چو لب گویم، لب دریا بود
من چو لا گویم مراد اِلّا بود
من ز جان جان شکایت میکنم
من نیم شاکی روایت میکنمادامه ...