اسمانش
همرنگ کاغذهای بی خط
قطره ای چکید از چشمش و شد ابری پر درد
ناله ای از سر غصه ی این قصه سر داد و باد ی در اسمانش غوغا کرد
بید
بید پریشان
بید مجنون
روی کاغذ
به خود لرزید و ترسید
واز خود پرسید
تا کجا
تا انتهای کدام زمان
این دست پنهان می نوازد مرثیه فاصله هارا
تا کجا
تا انتهای کدام لایتناه
تا کجا........................................................