دکتر زنک زد فت:خانم مهندس من مجبور شدم 10 دیقه برم خونه الان میام...
منم خو عجله داشتم..جزوه رو ذاشتم پیشه مهندس و اومدم خونه
منم خو عجله داشتم..جزوه رو ذاشتم پیشه مهندس و اومدم خونه





اخه وحید دمه در منتظر بود...زود خدافظی کردم . برگشتم...جزوه رو دادم دست مهندس