mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برای هر مشکلی راهی است هرچند کوتاه و برای هر راهی مشکلی است هرچند کوچک

    خستگی و تاول زیر پایت را….برایم سوغاتی آورده ای!!
    می نشینی…..نفسی تازه میکنی….و میروی!!
    و من…چشم
    به راه تو….
    به نیمکت.........
    به بودن خود ادامه میدهم!!

    به دنبال کدام پایان ! خلاف جاده ایستادی ؟

    چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی ؟

    چرا باید به تنهایی ؟ دوباره بی تو برگردم ؟

    کجای جاده بد بودم ؟ کجای قصه بد کردم ؟
    دست عشق از دامن دل دور باد!
    می‌توان آیا به دل دستور داد ؟
    می‌توان آیا به دریا حکم کرد
    که دلت را یادی از ساحل مباد ؟
    موج را آیا توان فرمود: ایست!
    باد را فرمود: باید ایستاد ؟
    آنکه دستور زبان عشق را
    بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
    خوب می‌دانست تیغ تیز را
    در کف مستی نمی بایست داد ...
    حتے از هَمین راه دور...
    شاید تو سُکـوت میـان کلامم بـاشـے...

    دیـده نمی شوی!

    امـــا مـن، تـو را اِحسـاس مـے كنمـ ...

    شایــد تــو...

    هَیاهـوی قلبـم بـاشـے ..

    شنیـده نمـے شوی...

    امـا مـن، تـو را نـفس مـے کشمـ ـ ـ ... دیوانه وار.
    ن دشمنتون شرمنده باشه..... مشکلی نیست اگه نمیتونید یا سرتون شلوغه اشکالی نداره ناراحت نمیشم آقا مانی......
    سلام آقا مانی ببخشید مزاحمتون شدم........ فکر کنم یادتون رفته ک قرار بود نوشته ها رو برا من بفرستیدیا شایدم دوس نداشتید...... در هر صورت ازتون ممنونم.....
    ببخشید سرعت نتن کمه نمیتونم واستون عکس بذارم.
    بارون بند اومده؟
    عشق من ...

    دفتر عشقمان را بازمیکنم

    تیتر صفحه اول : به نام یگانه من .........اوکه سرچشمه رنگین کمان عاشقیست ....

    مینویسم ....

    عشق را از قلبم خواندم و سکوت را مینویسم ....

    نگاه میکنم به اوازباران ......بارانی که فصل بهار را برای دلم هدیه کرده است ...

    دردلم شعرهاییست که فقط جوهر وجودت ان را شاعراست ....

    به یاد دارم نگاهی که قلبم را مجنون خود کرد ...چه بی تاب بود ....چشمانت .....چشمانت همه ی فصل ها را در خود داشت ...

    انتظارلبهایم برای بوسیده شدن ......لمس اغوش مردانه ات به نوازش امواج دریا به ساحل .....مرا ارامشی مطلق ازعشق بود ...

    ....هیچ چیزجز تو برایم به معنای حقیقت نبود ....فانوس نگاهت مرا رهنمای ساحل قلبت بود ......

    زمزمه تاروپود وجودت به من حکم وصال را میداد......

    از این لحظه بود که تو را .....نفسهایم..جانم ...و زندگی ام دانستم .......

    و نبودنت را نبود نفسهایم ...و تمام شدن زندگی ام برای همیشه.........

    ...........

    ...................

    نرگس فاطمی

    اینجا دفتری است از لحظه لحظه خاطرات من ........

    از قهرها و اشتی ها

    از دلدادگیها

    از دوست داشتنها

    از دور شدنها

    از اشکها و از لبخندها

    مینویسم و دفترم را مرور میکنم ......زیرا دربرگیرنده تمامی خاطرات من است ..........


    دلم بی تاب که میشود ...........زمین و زمان را به هم میریزد ........

    هر روز به دنبال نگاهت به کوچه های انتظار میرود .........فاصله را مایوس میکند و تو را میخواهد .......

    اغوشت را .........لمس نگاهت را .......

    تو نیز فاصله ها را بردار و دلم را در اغوش بکش .......


    زندگی من .........

    ایا مرا نیافته ای در کوچه های باران زده ی عشق .......

    فاصله ها ی میان ما .........تلاطم قاصدک های عشق است .....

    کوچه های باران خورده در انتظار قدم های دلدادگان هستند ......

    ای دوست .....

    این فاصله ها .......نمیتوانند قد علم کنند و دلها را از هم دور کنند ........

    باران نوازشم کن .........

    مرا بنگر که برای دیدارت کوچ کرده ام به دشت ها ........

    مرا نوازش کن ........

    من ارامم ......

    مرا با بوسه هایت عاشقانه خواب کن......

    من از جنس توام ......من ازجنس دلهای باران دیده ام ...

    منم ........اواره ی همان دشتی که خواب دیده است مرا ....

    منم ....اهنگ ترنم عشق تو ......

    ببار باران ....

    ببار ...


    دلتنگی ام

    تنها در چشمان تو

    با گرفتن دستان تو

    با بوسه های تو

    در اغوش تو

    درمان میشود

    فاصله

    با دل

    رها می شود

    من مدتهاست

    که در قلبم

    با دلم

    با تو

    هم اغوشم

    وزندگی میکنم .......


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا