هااااااااابا همسایمون کار داری
«تو کز نجابت صدها بهار لبریزی٬ چرا به ما که رسیدی همیشه پاییزی؟
ببین! سراغ مرا هیچکس نمیگیرد٬ مگر که نیمه شبی، غصهای، غمی، چیزی»
عجبمن دکتر نبیدم... ولی میدانم دکتره چی میگه؟ میگه عزیزم چیزیت نیس فقط این چه بلایی بود سر خودت اوردی... یه امپول بزنم خوب میشی... نگران نباش سرما خوردی
متلب واسه اطلاعات عمومی اون موقع که لازم داشتم ترمه پیش بلد نبودم گفتم الان بخونم که از یقمو نگیره.
منم حالا کار خاصی نکردم جمع بندیش مکافاته فعلا بازی میکنم.