سلام مانی عزیز. از خوندن دلنوشته هاتون خیلی لذت می برم . احساستون پایدار 
-
دلم میخواست ......سکوت شب را بشکنم و عاشقانه هایم را ......نوشته هایم را همانطور که میخواهی برایت بگویم ....
من در خود مدتهاست با تو زندگی کرده ام .......
دلم میخواست ....در این لحظه ....دستت را میگرفتم و تو را باخود به اسمانم میبردم .....
برایت از دلم بگویم ......بگویم که چقدر دوستت دارم ....بگویم از عشق ....از دل ...
نگاهت کنم ........و از لبانت بوسه عشق بچینم ....
من تو را در قلبم دارم .....من تو را در نوشته هایم دارم و دوستت دارم ....
عاشقانه میخوانم تو را ........در فاصله چشم دوخته ام به انتظار شب .....
ستارگان منتظرند .......میخواهند اواز دلشان را که پر ترانه است از اسمانشان ببارند .....
تو نیز ستاره ات را بخوان.....
من هیچ چیز جز تو را نمیخواهم
دلم میخواهد برگردی
و با تمام گلایه ها وشکایت ها
مرا در اغوشت بگیری ....
هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو مینویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..
این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..
اینجا دفتر خاطرات من است ........
دفتر خاطراتم از تمامی لحظه های زندگی ام ........
قهر ها واشتی ها...
دلدادگی ها .
من نوشتم ازتو .....
ای کاش بخوانی و بدانی هر لحظه ام پر از وجود توست .....
لحظه های دلتنگی ام ...
من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...
سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...
سکوت میکنم نگاهم را ...
وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......
برای تو مینویسم زندگی من ........
برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....
دستانت را لمس می کنم .........
صورتت را نوازش می کنم .....
تو را در اغوش می گیرم .....
برایت از دلم میگویم .....
از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند .......
اندیشیدن به تو گرانبهاترین سكوت من است
طولانی‌ترین و پرهیاهوترین سكوت ....
تو همیشه در منی مانند قلبِ ســــــــاده‌ام
در چشمان ستاره ات نگاه کن ......نگاه کن ......خودت را خواهی دید ..که چشمانم شده ای ....
میبینی احساسم را .....عشقم را ....وجود ستاره ات را ....که متعلق به توست ........
دستانت را به ستاره ات بسپار ........اغوشت را به ستاره ات بسپار .....که دنیای من در بین بازو های توست زندگیم ......
ممنون.... رنگ ها زیادن که... البته من پا به سن گذاشتم کمی دیدن برام سخته..... زنده باشید
سلام اقا مانی؟ چرا بعضی پستهاتون رو ریز و کم رنگ می نویسید؟ سختمه بخونم.
.
.
.
.
.
فردای قیامت از ما نمی پرسند چرا بغداد را نگرفتید ؟ چرا بصره را نگرفتید ؟
می پرسند که ایا شما ادای تکلیف کرده اید یا نه ؟
.
.
.
.
.
.
ببخشید مفهومی بود من سر در نیاوردم، معنیش می کنید؟
ولی رشته مکانیکو میشد انتخاب کرد ....
شما کارتون با آچاراتون تموم شده که قلم به دس گرفتین....
سلام
میتونم یه سوالی ازتون بپرسم؟؟؟؟
http:// -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
