دست همیشه برای زدنش نیست...کار دست همیشه مشت شدن نیست...دست که فقط برای این کارها نیست...گاهی دست میبخشد...نوازش میکند...احساس را منتقل میکند...گاهی چشمها به سویِ دستِ توست...دستت را دستِ کم نگیر..
نمی دانم اینجا که ایستاده ام تقدیر من است یا تقصیر من!اما وقتی یافته هایم را با باخته هام مقایسه میکنم،میبینم چون خدارا یافته ام هرچه باختم مهم نیست.آموخته ام که تمام ماجراهای زندگی فقط قانون عشق بازی خدا با ماست...