mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یه سال اردوی دانشجویی رسیدیم دشت پلور

    میگفتند پر ازگل شقایق
    ولی دیر رسیدیم فصلش نبود

    نمیدونم چرا یاد اون موقع افتادم




    این یکی دشت مغان خیلی دیدمش

    [IMG]
    قبل از تو ...
    دنیا فقط دوتا رنگ داشت ...
    سیاه
    و
    سفید ...

    و
    من...
    از دنیای سیاه و سفید خسته بودم ...

    قبل از تو ...
    دنیا فقط دوتا رنگ داشت ...
    سیاه
    و
    سفید ...

    و
    من...
    از دنیای سیاه و سفید خسته بودم ...

    تو خودت را نشان بده و بگو که عاشقی !

    چرا سکوت کرده ای؟ چرا حرفی نمیزنی ؟ درد دلت را بگو؟

    حالا نوبت تو است که عشقت را به من و همگان نشان دهی !

    بگو که چقدر مرا دوست داری ، بگو مرا برای چه میخواهی ؟

    من تو را درک کردم ، حالا نوبت تو است که

    مرا درک کنی و بفهمی که در قلب من چه میگذرد!

    این تنی که میبینی روح من است ، تن من در راه عشق از روحم جدا شده!

    من که ماندم و ساختم با تو و در غم عشقت سوختم ، حالا نوبت تو است ...

    حالا نوبت تو است که در مقابل سرنوشت بایستی و ثابت کنی که تنها مرا میخواهی!

    حالا نوبت تو است که نامم را فریاد بزنی و بگویی که تنها به عشق من زنده ای !

    حالا نوبت من است که سکوت کنم و تو پاسخ سکوتم را به قلبم بدهی !

    من که هر چه گفتی ، گفتم به روی چشمهایم ، هر چه اشکم را در آوردی گفتم

    فدای یک تار موهات ، هر چه مرا سرزنش کردی ، گفتم مرا ببخش عزیزم !

    حالا نوبت تو است ، که به من محبت کنی و عشق بورزی !

    حالا نوبت تو است که معنای عاشق بودن و عاشق ماندن را به من بیاموزی!
    از اينكه جواب دادين يك دنيا ممنون ،خواهرم سه تا از اون طرح هايي رو كه گذاشته بودين كشيده و بسيار اونا رو دوست داره
    از اينكه جواب دادين يك دنيا ممنون ،خواهرم سه تا از اون طرح هايي رو كه گذاشته بودين كشيده و بسيار اونا رو دوست داره
    سلام داداش تو که پایه ای بیا بشین رو صندلی دیگه.....کاشکی زودتر میگفتی دیگه نظر سنجی راه نندازیم........اگه دوست داری بگو به بقیه هم خبر بدیم که زودتر شروع کنیم..........
    باز هم سکوت ...........باز هم یاد تو مرا تسخیر خود کرده است ..........باز هم نگاهت .......بازهم گرفتن نفس از بازدم نفسهایت ......

    یادگاریهایت ..........بوسه هایت ..............دلتنگی ام را درمن می امیزد ........

    باز هم نگاه تو را می‌طلبم...............نگاه آسمانی تو را..........میطلبم ......


    دستانت را به دور گردنم حلقه کن .......بگذار لبهایمان همه ی فاصله ها را بردارند ..........

    پلکهایمان ...........نوازش کنند یکدیگر را .........ترنم هم اغوش بودنمان ..........در اسمان .....به دور از زمین .......

    در مکانی مملوء از عشق ........

    اسمان با احساسمان هم اوا میشود و ترنم عشق را با بارش باران مینوازد ..........زندگی من .....
    لمس کن کلماتی را
    که برایت می نویسم
    تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
    تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
    لمس کن نوشته هایی را
    که لمس ناشدنیست و عریان…
    که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
    لمس کن گونه هایم را
    که خیس اشک است و پر شیار…
    لمس کن لحظه هایم را…
    تویی که می دانی من چگونه
    عاشقت هستم٬
    لمس کن این با تو نبودن ها را
    لمس کن…
    همیشه عاشقت میمانم
    دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
    اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم ....

    تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم ....

    من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم .....

    اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با

    نزدیکی دلها تقدیم میکند ...

    من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...


    زیستن را دوست دارم تنها در مکانی که متعلق به من است

    زیستن در اغوش تو را دوست دارم

    زیستن در عاشقانه های قلب تو را دوست دارم

    من تو را دوست دارم

    من عاشقانه نوشتن .....عاشقانه سخن گفتن ........عاشقانه دلبستن را دوست دارم

    دوست دارم زندگی در اغوش تو را

    زندگی من
    مکان ارام بخش وجود من دریاست ...........دریایی که تو را همراه خود داشته باشد و با بی قراری هایش از تو برایم میگوید .....

    این دریاست که نوشته هایم را راز دار است ........

    در ساحل منتظر باش ......

    من دریا را کاغذی برای نوشته هایم خوانده ام .... دلم را قلم .....و تو را دیوان نوشته هایم .........

    امواج را بشنو ........دریا اوای نوشته های من از وجود توست ......


    فاصله را میتوان جست .....و در خود غرق کرد .........

    کوچه ها در انتظار یار میمانند ........حتی اگر هیچ گاه مخاطبشان را در اغوش نیابند ......

    فاصله.....دوری ......هیچکدام دلیل بر فراموش کردن یار نیستند ....

    این دلها هستند ....که فاصله ها را مایوس و عشق را جاودانه میسازند ....
    یک جایی در زیر باران ایستاده ام ......

    باران میبارد ....همراه تمامی قطره هایش صورتم را نوازش میکند ......

    باران نیز .....نگاهم را با نوازش خود ..........تسلیم تماشای سکوت اواز درونش کرده است .......

    باران مینوازد همه ی خاطرات را ........پس خوب اوازش را بشنو ........زیرا خاطرات تو در باران است .........



    خواهش میکنم
    انشالله حاجت رو ا

    صندلی داغ به خودتون رای دادم
    خیلی سوال میپرسم اگر خودتون رای بیارید :smoke:

    ممنون میشم خبرم کنید
    سلام
    خوبید
    طاعات قبول
    متشکرم زیبا بود :gol:

    ولی من یک شب خوابیدن با هندزفری تو گوشو خیلی دوست دارم
    شبای جمعه
    روضه آقام ابالفضل :cry:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا