khorzokhan68
پسندها
2

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خداروشکر.............
    منم خوفم............
    خبری نیست جز سلامتی..............;)
    همـــــــــه وقت ،
    همــــــه جـــــــــــــــــــا،
    من به هر حال که باشم به تو می اندیشــــــــــــــــم !
    تو بـــــــــدان ایــــــن را
    تنها تـــــــــــــــو بــــدان
    تــــو بیـــا...
    تو بمان... با من تنها تـــــــــــــــو بمــــــان .
    جای مهتـــــــــــاب به تاریکی شب ها تـــــو بتـــــــــــــــاب!
    من فـــــــــــدای تو، به جای همه گل هـــــــــــا تـــــــــــو بخنــــــــد!!!!
    سلاااااااااااااااااااااااااممممممممممممم..................
    چطولی علیییییییییییییییییی................;)
    در جایی که همه زغال فروش شده اند و دیگران را سیاه میکنند،

    بیا کمی از مد افتاده باشیم !

    سپید بمانیم …
    بسوزد خانه لیلی و مجنون

    که رسم عاشقی در عالم انداخت

    اگر لیلی به مجنون داده می شد

    دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد.:gol:
    زندگی بــــــــــــــــــــاور می خواهد......
    از جنس امــــــــــــــــــــید.. ....
    به رنـــــــــــــــــــگ خدا.......
    سلام خوبیییییییییییییییییییییییییییییی.................................
    بلهههههههههههههههههههههههه......................:redface:
    گفتم : خدایااااااااااااااااااااا ا

    من هم دل دارم
    من هم آدمم
    من هم آرزو دارم بهترینها را داشته باشم....
    گفتم خدایا من هم مال و فرزند و عیال و خانمان میخواهم...

    با تاسف نگاهم کردی....

    شنیدم نگاهت را :
    اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِى الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِى الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
    سوره حدید – آیه 20


    بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت ، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است
    [ .مثل آنها ]چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن[ باران ]به شگفتى اندازد، سپس[ آن کشت ]خشک شود و آن را زرد بینى ، آنگاه خاشاک شود .
    و در آخرت[ دنیا پرستان را ]عذابى سخت است و[ مومنان را ]از جانب خدا آمرزش و خشنودى است ،
    و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست
    خدایا
    در ۲ راهی زندگی ام
    تابلوی راهت را محکم قرار بده
    نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . .
    پشت تو بد و بدتر هی شنیدمو باور نکردمو باورش عجیبه که
    همش درست بودو درست میگفتن من ساده به همه میگفتم عجیبه و
    عجیب نبودیو دستتو خوندمو یه عمر آزگارو کنار تو موندمو
    حیف که عمرمو تلف میکردمو یه عمری بیخودی به عشقتو خوندمو
    پست تر از اونی بودی که فکر میکردمو دلت یه جایی دیگه بود حس میکردمو
    به روت نزدم نمیخواستم بری نمیخواستم بشینی به ما هی بد بگیو
    میگم برات مهم نی چی سرم میاد میگی بزار سیاه بشه روزگارش
    میگی بزار نباشه و فقط بره اصلا بزار بمیره بیخیالش
    گول چهره ی پاکتو خوردمو تو هم درست همونی بودی که همه میگفتن
    اینقده قشنگی که منم نباشم خیلیا واسه داشتنت به پات میفتن
    تازه دارم میفهمم منو واسه چی خواستی با همه دورو بریات الا ما روراستی
    برای تو میمردم روت قسم میخوردم اینقده عوض شدی که یهو جا خوردم
    دلم گرفت از این قفس
    تو حسرت یه هم نفس
    من دیگه رو نمیزنم این دیگه آخرین دفعه ست
    من یکی دلم گرفته از خودم از این خیال بی کسی
    از این که جون ندم ولی پیدا نشد فریادرسی
    .
    .
    .
    آخر خطم و دیگه چشم من آب نمی خوره
    این چاقو عمرا دسته ی خودش و باز نمی بُره
    من دیگه آخر جاده ی دلم جاده ی بی عبوری
    برنمی گردم که تـَـهِ این جاده اشک و کوریِ
    .
    .
    .
    یه راهی وا کن جلو پام دارم باز از پا در میام
    دارم بازم کم میارم من چشمای تر نمی خوام
    هوامو هیچکسی...
    هوامو هیچکسی نداشت دستامو ول نکن یه بار
    دارم به آخر میرسم اشکامو از پا دربیار
    تو اومدی سمتم و چشماتو همه حرفاتو بهم گفتی
    من نمیزارم از تو قلبم کسی در بیارتت مفتی
    تو اومدی سمتم و گفتی تورو دوست دارم بی منت
    نفسم گیره صداته بی اراده بی علت
    تو همون دیدار اول همه حرفام و یادم رفت
    همه غصه هامو درجا با فراموشی یادم رفت
    خیلی بهت علاقه دارم سر اینکه صاف و ساده
    اومدی گفتی می خوامت بی کلاس و بی افاده
    سر تو جونم و میدم سر اخلاقای خاکی
    پر اعتماد چشمات می خورم قسم به پاکیت
    .
    گاهی زین به پشت گاهی پشت به زین گاهی محکم وایسا گاهی سر جات بشین
    گاهی گرم گرم گاهی سرد سرد گاهی راه بیا گاهی برو برنگرد
    گاهی خیلی تند گاهی هم بر عکس گاهی مهربون گاهی یکم مکث
    گاهی بترسون گاهی هم بترس گاهی با هر سازی که زدن برقص
    همه دنبال اینن که ازت یه آتو بگیرن اگه میدون بدی میان جاتو میگیرن
    کسی فکر تو نیست و پاشو حقتو بگیر پای حرفت وایسا یا که مردونه بمیر
    سر نه گفتن داد بزن همه بفهمن اصلا بذار دلخور شن بذار بترسن
    تو که خاکی بودی دیدی همه لهت کردن چقد حال دادی آخرشم ولت کردن
    تکراری تر از هر روز وارد خیابان میشوم
    تکراری تر از هر روز سوار اتوبوس میشوم
    تکراری تر از هر روز به چشمهای خسته مردم نگاه میکنم
    وتکراری تر از هر روز تصادف ماشین هاو دعوای راننده ها را تماشا میکنم
    و تکراری تر از هر روز ......
    عجب تکراری شدیم ما ادمها......
    خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..
    که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!

    بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...
    که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!


    یه وقتایی لازمه که خودتو رها کنی. خودتو غافلگیر کن تا بتونی بقیه رو غافلگیر کنی.»
    میگی با من که باشی هرچه باداباد
    حتی باشم تو ناکجا آباد
    میسپاری تقدیرت رو دست باد
    فکر ما درگیر فکر تو آزاد
    میگم آیندم با تو چی میشه
    میگی قسمتت هرچی بود همون میشه
    میگم این طرز فکرو از سرت دور کن
    میگی من همینم تو اخلاقتو با من جور کن
    هی سره ما کلاه میذاری منه ساده ی پا پتی
    میگم اینجوری نمیشه میگی اصلأ اینجوری راحتی
    میگم ولم کن نمیخوام بسه کم ما رو بچرخون
    اگه قسمت ما اینه باشه خیالی نیس بچرخون

    هی وعده دادی برات اینجور صلاحه
    هی میگفتم نه این فکرت اشتباهه
    هی میگفتی نه این قصه جور دیگه س
    هی میگفتم نه تو کفش تو یه ریگ هس
    هی میترسیدم باهام بازی در بیاری
    من برم فردا پشتم حرف در بیاری
    هی میترسیدی من از تو بترسم
    میگم بدونی من از گرگ میترسم
    خداوندا نمی دانم که میداند
    ولی اینقدر می دانم تو می دانی
    خداوندا از این دلهای سرد و بی روح
    چه می دانیم
    ولی انقدر می دانم تو می دانی
    خداوندا شده دنیا سراسر تیره و ظلمت
    خداوندا شده گلخونه دلها
    زرد و پژمرده
    خداوندا گرفتاریم
    گرفتاریم در این شبهای ظلمانی
    کسی جز تو نمی داند
    خداوندا تویی تنها فریاد رس
    خداوندا تویی امید این دلها
    خداوندا تویی قادر
    توی حاکم
    مدد را از تو میخواهیم

    خداوندا
    مدد کن بر مددجویان
    الین: «ایمان به خدا.....
    ..
    ...
    ...
    ...



    کسی که آدم را درک کند!...
    ...
    ...
    ساغرم شکست ای ساقی
    رفته ام ز دست ای ساقی

    بر موج غم نشسته منم
    در زورق شکسته منم
    ای ناخدای عالم
    اتل متل توتوله ، حال رفیق چه جوره ،


    این را بخوان یادم کن ، لبخند بزن شادم کن
    گاهی وقتها نوشتنت نمی اید!

    قدم زدن را هم دوست نداری...

    چای هم برایت بی مزه شده...

    از سیگار کشیدن میترسی..!

    از حرف زدن با دیگران حالت بهم میخورد...

    حتی اعصابت هم خورد نیست...

    خسته نیستی،

    دل زده نیستی،

    اما تا دلت بخواهد غم داری...

    شاید الکی !!
    اون دختر همسایه است.............
    منظورم پروانه هست......:biggrin:
    شوخی کردم...........
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا