کاری که از دستمون بر میاد....
نرگس و بار دارشدمانصراف دادم.... بهد یک سالشم که ریحانه رو بار دارشدم. کلا بی خیال شدم... من تا 5 سال از در خونه نیومدم بیرون ... یعنی اگه کاری داشتم با رضا می رفتم و می یو مدم.. اونم باز کارم برای بچه ها بود.. دکتر ببرمشون .. یا بریم خونه ی ما مانم...
اصلا تا یک سال پیش ترس از بیرون داشتم....ولی الان در خدمتم....