Girlicious

• 

  mohandese.motefakker

• Jun 29, 2013

ای بابا منم دیگه ! مهندس ! متفکر !
منو یادت نمونده
فراموش کردی انگار
چه نزدیک بودیم بهم
مثه سیمای گیتار !

حالا نه در اون حد ولی بحث و جدلامون تو زنگ تفریح رو یادت نیس؟!

• 

  mohandese.motefakker

• Jun 29, 2013

تنبل رو که شوخی کردم.

آره دلم تنگ شده دیگه. تعجب داره؟!

• 

  mohandese.motefakker

• Jun 29, 2013

به سلام ! چطوری خوبی؟! دلم برات تنگولیده بوداااا !

البته لازم نیست جواب این پیام رو بدی. میدونم که تو شیرازی هستیو تنبل ! پس به خودت زحمت نده !

• 

  tracer

• Jun 29, 2013

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 28, 2013

www.aparat.com/v/kGSPV

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 27, 2013

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 27, 2013

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 27, 2013

خواهش میکنم...

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 27, 2013

• 

  wwwparvane

• Jun 27, 2013

عشق را در کافهـــــ باید جست
زیر نوری به رنگ کهربا
و سرنوشت را در فنجانی
از قهوهــــــ ترک
باید مصور دید
این روزها عشق را تلخ
میل میکنند
و زندگی را شیرین می بازند
و سیگار را آرمان گرا
پک می زنند!!!

• 

  wwwparvane

• Jun 27, 2013

http://www.siteaks.com/uploads/gallerydir/5348/8.jpg

• 

  wwwparvane

• Jun 27, 2013

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=153175&d=1369994525

• 

  wwwparvane

• Jun 27, 2013

آواره

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟


مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟

• 

  محمد ساوه

• Jun 27, 2013

درد و دل کردن افراد باعث ترشح مواد شیمیای در مغز می شود....

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 26, 2013

مرسی

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 26, 2013

خواهش میکنم...

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 26, 2013

• 

  mahtab 2

• Jun 25, 2013

• 

  nahal78

• Jun 25, 2013

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/459138-%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C?p=6470140#post6470140

• 

  *** s.mahdi ***

• Jun 25, 2013

• 

  nahal78

• Jun 25, 2013

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/459012-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86

• 

  محمد ساوه

• Jun 25, 2013

ارتش اسرائیل چگونه چهره جنایتکار خود را با زن ها تغییر می دهد ؟.....

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 24, 2013

ممنون..هیجانش بین مرگ و زندگی میباشد.

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 24, 2013

خداروشکر که خطر رفع شد...من یکی از کارام گرفتن مار و عقرب برا مرکز سم شناسی است...کار سخت و خطرناکیه

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 24, 2013

خیلی خوبه که ترسی نداری..اینو دیگه نمیدانم..ببینم شما تا حالا مار و عقرب را در دستا نتان لمس کردید.؟

• 

  محمد ساوه

• Jun 24, 2013

اینو میگم:D

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 24, 2013

بله روستا.....؟ولی در حال حاضر ساکن شهر هستم...اما هر روز از روستا دیدن میکنم آخه همه کارامون اونجاست...گفتم که نمیخواستم بکشمش ولی دیگه باورش شده بود من غذاشم...چه جالب..نترسید..یا از کسی کمک نخواستید؟

• 

  محمد ساوه

• Jun 24, 2013

خوب چرا داد میزنی
با اون پیج ات
این دختره شلوارش پاره شده؟فک کنم خیلی وخته منتظره

• 

  محمد ساوه

• Jun 24, 2013

ورزش کنم؟
سلام فرزانه ایخوبی؟

• 

  "ALIREZA & M"

• Jun 24, 2013

من در روستا بزرگ شدم و پرورش یافتم...برا همین الن علاوه بر کشاورزی دامپروری هم داریم...طرفای دامداری ما گرگ زیاده...به همین خاطر یه بار یه گرگ و با توله اش دیدم براش طعمه گذاشتم تا بگیرمش...فکر میکردم قدرتش مث سگ میمونه...ولی وقتی حمله کرد...مزه پنجه اش را چشیدم..دیدم خیلی قدرت داره...و چون بوکسور بودم از خجالتش در آمدم... نمیخواستم بکشمش مجبور شدم....آخه ساعد دستم را داشت میکند.