حنا جون
پسندها
375

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چه کردي با من؟...
    ميخواهم بنويسم...اما از چه؟ از کي؟ و براي چي؟...
    وجود ملتهبم در انتظار گذشت لحظه هاست...
    اما براي شنيدن چه کلامي؟...
    مي خواهم بنويسم...
    از تو..
    از اين نيامدن و قصد رفتن کردنت..
    مي خواهم بنويسم اما دستهايم مي لرزد...
    چه کردي با من؟...
    چه خواستم ز تو که دريغ ميکني؟چه خواستي که نکردم؟...
    غم نبودنت به جانم نيشتر ميزند اما درماني نيست که به مقابلش روم...
    آخر تو تنها اميد بودي تنها دعاي شبانه ام...
    ساده بگويم ، نگاه زاده علاقه است
    اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند
    تو ديگر از ان خود نيستي...
    زمان مي گذرد و زمانه نيز هم
    کودک مي شوي
    جوان هستي و جواني نمي کني ، مي گذري
    پير مي شوي
    باز هم مثل هميشه در پي گمشده اي هستي که با تو هست و نيست
    باز در پي ان علاقه پنهان ، ان نگاه هميشه تازه هستي
    باز ان دو چشم روشن عشق را در غبار بي امان زمان جستجو مي کني
    غافل از اينکه او ديگر تکه اي از تو شده است
    سايه اي خوش بر دل تو!
    می آید.....

    می رود....

    می آید.....

    می رود....

    ....
    می بینی؟

    خیالت هم خیال بازی دارد...با من!!!
    من بودم ، تو و یک عالمه حرف
    و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !
    کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد
    دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو........
    از اینکه

    نیستی...!!!

    غصه دار

    نشو...!!!

    دارمت

    همیشه...!!!


    جایی

    خلوت

    و دنج...!!!

    لا به لای

    همه

    نداشته هایم...!!!
    تبریک باد ایام زیبای و جلوه ی نور خداوندی



    دعا یادتون نره تا شادی برا همه باشه نه برا عده ای خاص
    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    سکوت را فراموش می کردی
    تمامی ذرات وجودت، عشق را فریاد می کرد.

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    چشمهایم را می شستی
    و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی.

    اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
    نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
    تا من بر سکوت نگاه تو
    رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم.
    از تـو چـهـ پنهــانـ

    گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ

    کـ شـروع مۓ کنم

    بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـهـ

    براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن

    بـ بوۓ تنتــ ...
    تــو!

    همان شقایقِ معروفِ شعرِ خوبِ سهرابی!

    تا تــــو هستی ، زندگی باید کرد...
    قلبی داری به وسعت هفت دریا ...
    و بی نهایتی آسمان ها ...
    باید منطقی باشم !
    حق داری اگه دلت برایم تنگ نشود
    وقتی که عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست.

    وقتی که تو رو در قلب کوچکم جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم.

    وقتی که دست در دستان تو نهادم تاره معنای گرمی را درک کردم.

    لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری میکنم

    بیشتر پی به معنای زندگی می برم .

    هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست

    و هرگاه به جدایی می اندیشم کنار خود سایه مرگ را می بینم.
    میدانستم عاشق بارانی ،
    آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،
    تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد
    این اشکهای من است که بر روی تو میبارد
    آسمان با دیدن چشمهای من می نالد
    عشق همین است و راه آن نفسگیر
    باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،
    دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی
    خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی
    عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی
    با تو بودن یعنی همین ،
    یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین
    عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم
    این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ،
    این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم
    نیست
    :cry::cry::cry:
    نمیدانـ ـی ..!

    چطور گیج می شومــ ..؟

    وقتی هرچه می گردمــ ..

    معنی نگاهت ..

    در هیچ فرهنگ لغتـی !..

    پیدا نمی شود ...!!
    برای دل منــــ
    همیشهـــ "تــو" خواهــــی ماند...
    حتی اگر ..............
    مخاطبـــــــ تمامـــــــ این نوشته هایمــــ " او " شونــــد.
    و تو خاک میشوی...

    بی انکه حس کنی من بالای این خاک...
    جان میدهم در نبودنت...

    من بی تو شب را صبح میکنم...
    اما همیشه پنجره ی رویاها باز است...
    شاید خیالت را باد به سوی من بیاورد....
    در هــــر جغــــرافیـــایے کــــــه بـــــــاشم

    "جهــــــــــت هـــــــا"


    تفاوتے نـــــــدارند...

    تمــــــــام دامنـــــــــــه هــــــــاے دلـــــــــــم

    رو به سمت"خنــــــــــده هـــــــاے " توست
    مـَرا میـان ِ بازُوانتـــ بپیــ چ .

    بگـذار تمام ِ آغوشــ ت را جمــع کنــَم برای ِ نبودنـ ـهایت !

    مـن همیـشه تو را کـم مـی آورم ...
    به اندازه*ی تو کسی نیست.. که بتونه غممو کم کنه
    بدونه یه وقتایی لازمه.. که تنهام بذاره و ترکم کنه

    کسی نیست مثل تو با صداش.. بخوابم و رو ابرا بیدار شم
    همیشه بلد باشه چیزی بگه که.. تو اوج دلتنگی خوشحال شم

    تو همونی که صدام کرد.. اسممو به یادم آورد
    منو آغوشش گرفت و.. صد دفعه با من زمین خورد
    تو خود میدانی چگونه قلبم را تسخیر کرده ای
    ذره ذره عاشقم کردی
    ذره ذره در لا به لای دریچه های قلبم رخنه کردی
    همین حالا که مینویسم چقدر دلتنگتم
    دلتنگ نگاه کردنت
    دلتنگ بوییدنت
    اما تو همین جایی
    درست وسط نیمکره های قلب من
    امشب تا صبح در آغوش تو می خوابم
    و حرفهای دلم را در گوش تو همچون لالایی زمزمه میکنم
    آغوش گرمت را برویم باز کن
    آغوشت امن ترین جای دنیاست برای من
    من مال توام فقط مال تو
    تو مال منی فقط مال من
    دوستت دارم فرشته ی زمینی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا