بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله و دوری عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
سلام ممنونم لطف داری عزیز
چرا سرعتت افتضاح باشه من که راضی هستم از سرعت
مال ما عمومی ها تموم شدن و از یک تیر اختصاصی ها شروع میشن
وای الان داره یه بارون خیلی شدید میاد
بیا آخرین شاهکارت را ببین . . .
مجسمه ای با چـشمانی باز ، خیره به دور دست . . .
شاید شرق ، شاید غرب
مبهوت یک شکست ، مغلوب یک اتفاق ، مصلوب یک عشق ، مفعول یک تاوان
خرده هایش را باد دارد می برد . . .
و او فقط خاطراتش را محکم بغل گرفته . . .
بیا آخرین شاهکارت را ببین
مجسمه ای ساخته ای به نام « من »
مردانــه کــه دلت بگیـــرد کــدام زن میخواهــد آرامــت کند…؟
مردانــه که بغض کنے چه زنے توانایے آرام کــردنت را دارد…؟
مــرد که باشــے حق ایــن ها را نــدارے…
مــرد که باشے حـق ات فقـط در دل نگـهداشتن است….
مــرد که باشے از دور نماے ِ کوهـے را دارے , مغـرور و غمگیـن و تنهـا….
مــرد که باشے شـب که دلت بگـیرد
بیچـاره میشـوے...بیچــاره (!)