deyvid corleone
پسندها
65

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شود
    پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانیست!:gol::gol::gol:
    :w39: سلام..چه عجب باز کردین پروفایلتونو:w39:
    کتکی پیش ما داری...حیف امتحان داریم...حالتو میگیرم...
    چرا بستی رفتی؟؟؟ هااااااا؟:w39:
    ببین کتک لازمی تووووووووو
    بیمغز که تویی...دیشب تو اخبارم اعلام کرد...یک عدد بیمغز:D
    برو بسلامت...اها اره خواب زیاد ادمو خسته میکنه:biggrin:
    ی اب هویچم بزن...جیگرت حال بیاد....
    روز خوش;)
    اها دلت کتک میخواد....باید حالتو بگیرم:mad:
    بی ادب...68 سالته...خجالت بکششششششش
    بلی خویلی خواب مزه میده:D
    ااا دیدی بهت رو دادم پرووووووو شدی....میزنمتااااا روداررررررررر
    خو ما جدیدا میخوریم...
    قبلنااا مدرسه میرفتیم صبحای زود واقعا نمیتونستم چیزی بخورم...الانم صبحای زود نمیتونم....
    دیگه میگفتن ی لقمه بخور میری سرکلاس تا زنگ تفریح و اینا معدت خالی نباشه..
    ولی خو زیاد حریفم نشدن..تا وقتی خودم فهمیدم که صبحانه چقده مفیده
    اها...خب تذکرای مارو جدی بگیر:D
    بلی حسودیم شد....چون ما عاشق خوابیممممم
    بله؟؟؟ پسر خاله شدی؟؟ بفرما چای...دم در بده...68 سالته هاااا این الفاظ چیه
    خو ما زیاد اهل صبحانه نبودیم...تازگیا یکمی شدیم...
    ای بابا ما بهمت ریختیم...واقعا ساری... خو من نمیدونستم ساعت کاریت چطوریه که گل پسر...
    من طبق ادارات گفتم مثلا شاید 8 و اینا میری تا ضهر... خو ببخشید:cry:
    مرسی که رو پای خودت واسادی و زحمت کشیدی و اینم خیلی خوبه ادم هرساعتی بخواد بره سرکار...خویلی مزه میده
    بازم کوفتتت بشههههههههه:D
    اها...اکی...
    برو صبحانه بخور بچهههههههه...صدای منو در نیار:D
    صبحانه غذای مغزه...هرجند منم به زور بهم صبحانه میدن:cry:
    مبانی نظری معماری خوندم...امتحان داریم ساعت 2
    ما ساعت بازدهمون خیلی بده...صبحای زود یا شباس...تایمای دیگه درس درون مغزمون نمیره...
    خوشبحال تو که خوابیدی واسه خودت
    کوفتتتتت بشششششششششششششه:D
    امروز از دنده چپ بلند شدی...جواب مواب میدی... جریان چیه؟؟
    قاط ماطی؟؟؟ با عیالاااااا دعوات شده؟؟:D
    برو ی اب بزن...صبحانه بخور....بدووووووو ببینمت پسر گلم...بدو افرین...:D
    ما هنگ کردیم...وگرنه زود ج میدیم...
    روز خوبیییییییییییی خواهد شد امروووووووز
    روزتو خودت میسازی گل پسرررررررررر;)
    صبح بخیییییییییییر
    اااااا بلند شو تنبل...
    مام عاشق خوابیم:D
    من امروز 5 بلند شدم درس خوندم..خوابیدم دوباره بلند شدم...خویلی فعال بودیم
    توام بلنددددددد شووووووووو
    مگه نباید بری سرکار؟؟؟
    من عمرا عاشق باشمااااا:redface::D
    سلاممممممم
    تو که عاشقی تابلوووووووو..تو این گرما کسی چیزی نمیکشه روش..از گرما خفه میشه:D
    سلام
    خواهش میکنم
    ولی اکثرا یه نظری داشتن
    شما نظرتون رو نگفته بودین؟
    نه باوووو از عشق و عاشقی بیا بیرونننننننن توامممممم
    قربان شما....
    4دانشجووووو

    چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.
    روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند

    سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودندویک راست به پیش استاد رفتند.
    مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:
    که دیشب به یک مراسم عروسی خارج ازشهر رفته بودندو در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچرمیشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش واین بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این ۴ نفرازطرف استاد برگزار بشه،
    آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند
    4دانشجوووو ادامه.........

    استاد عنوان می کنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها به خاطر داشتن وقت کافی وآمادگی لازم باکمال میل قبول می کنند.
    امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:
    ۱ ) نام و نام خانوادگی؟ ۲ نمره
    ۲ ) کدام لاستیک پنچر شده بود؟ ۱۸ نمره
    الف) لاستیک سمت راست جلو
    ب) لاستیک سمت چپ جلو
    ج) لاستیک سمت راست عقب
    د) لاستیک سمت چپ عقب
    (نژاد انسان ها):D

    روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید مامان نژاد انسان ها از کجا اومد ؟ مادر جواب داد خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد انسان ها به وجود اومد دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش پرسید. پدرش پاسخ داد: خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد . دختر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت : مامان؟ تو گفتی خدا انسان ها رو آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند من که نمی فهمم !
    مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد نژاد و نسل خودم گفتم و بابات در مورد نسل خودش !!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا