دو تا دوست بودن که همیشه با هم عرق میخوردن. بعد از چند سال یکیشون میمیره. اون یکی رفیق تنها میره کافه و به ساقی میگه 2تا بریز. ساقی میگه چرا دوتا . میگه یکی واسه خودم یکی به یاد رفیقم. این قضیه چند سال ادامه داشت تا اینکه یه روز میره کافه و میگه یه پیک بریز. ساقی میگه چیه رفیقتو فراموش کردی؟... میگه نه خودم دیگه نمیخورم ولی اینو به یاد رفیقم میخورم...
به سلامتی رفیق باوفا....
دو تا دختر يكي خيلي خوشگل و يكي خيلي زشت ميرن تو يه شركت واسه مصاحبه كه اونجا يكيشون استخدام بشه.
مدير شركت يه نگاه بهشون ميندازه و ميگه قيافه اصلا براي من مهم نيست و مهم فرهنگ و علم شماست !!
از خوشگله ميپرسه كه جمعيت ايران چند نفره؟
ميگه هفتاد ميليون و مدير ميگه آفرين درست جواب دادي !!
رو ميكنه به زشته ميپرسه خب اين هفتاد ميليون نفر رو يكي يكي نام ببر؟
بابا بیخیال اصلا این ارشد رو آزادماهشهر که خیلی سخت گیرن
طبیعیه امسال باید رتبه ها عالی میشد!
چون پارسال خیلی بدجور بود
سال بعدی دوباره بد میشه!
آخ درگیر این پایان نامم بدجور!