آسمان رعدی زد
ابرها غریدند
قطرات باران
نم نم باریدند
بوی آب و کاهگل
تق تق شیروانی
ناله ناودانی
توی کوچه پیچید
کاشکی دلها نیز
چون هوای کوچه
پس از این باریدن
بوی پاکی میداد…
خدایا
تازه فهمیدم دوست داشتن تو با بقیه دوست داشتن ها فرق دارد
هروقت بخواهم
حتی اگر بدترین باشم
از ته دل فریاد میزنم
دوستت دارم
و مطینم که تو می پذیری
چون قلبم ارام می گیرد
خدایا دوستت دارم
میتوان با هم بود ...بی هراس از همه فاصله ها....
میتوان دل خوش بود... به صدای تپش ثانیه ها...
ای صمیمی ، ای دوست !
با تو هست این دل من،با وجود همه فاصله ها...