م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه نیومده.

    مهشید! اگه اسلام دست منو نبسته بود، میرفتم دست "جلیل سامان" رو می بوسیدم...

    بعضیا چه رسالت قشنگی دارن و چقدرم قشنگ انجامش میدن...
    نه بابا اینجوری هم که می گید خوب نیستن
    شما لطف داری
    ایشالله تاثیر گذار باشه تو اعمالم
    من می روم با اجازه
    فیعلا
    خدا نگهدارتون
    دیگه زدم به سیم اخر دارم همینجوری یدفعه ای هرچی نوشتم برا خودم دوباره و چند باره هر چند بار یکبار مینویسم تو پروفم.....دی
    چی گفتم :surprised:
    خودمم متوجه نشدم:biggrin:
    ابرو واسه این گفتم که باید بیشتر از اینها تلاش می کردم و اگر یوقت قبول نمی شدم اطرافیان شاید می گفتن این همه گفتی ارشد ارشد چی شد اخرشم که هیچی ولی خدا ابرو داری کرد که مجاز شدم و دیگه این حرف و حدیث ها فعلا نباشه
    خودمم فعلا یکم امیدوار شد به خودم
    باید انتخاب رشته کنم هرچی که جاهای نزدیکتر به خودم رو بزنم مطمیننتر خرج خوراک و جا مکانم کمتر میشه اینجوری برام راحتر میشه
    بعدش حالا کو تا قبولی شاید اصلا پذیرفته نشم فعلا نصف راه رفتم
    خدارو شکر خوبم
    شوماااااااا خوبید
    امتحانا چیطورن؟
    تو یکی از گرایش های تربیت بدنی(مدیریت ورزشی) مجاز شدم با اینکه رتبه ام تعریفی نیست و لی دیگه توکل به خدا انتخاب رشته می کنم ببینم چی میشه روانه که اصلا امیدی نیست اما برای شبانه و پیام نور و غیر انتفاعی یه امید کو چولویی دارم
    فک نمی کردم ولی خدا اینقدرررررررررررررر مهربونه که قبول شدم.خودش خواست که همین اینقدر هم رتبه اوردم وگرنه من خودم نه کاره ای نبودم
    شاید به فکر ابروم بود خدا
    خلاصه خدارو شکر
    چیقدر حرف زدم یدفعه ای
    سلام و درود فرااااااااااااوان
    اگر بگم خودم نوشتم یوقت خودنمایی نشه
    برا خودم بود
    خدارشکر خوشحال شدم که میگی به دل نشسته:smile:
    نِـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشانِ زلفــــــــــــــــــــــــِ دِلبَریـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....!
    در آسمان عشق من
    نوري نمي تابد چرا

    يك شب ز رنج زندگي
    چشمم نمي خوابد چرا

    من تك درخت صحراي دردم
    بي برگ و بار افتاده ام

    در چشم تنگِ دنيا دريغا
    بي اعتبار افتاده ام

    در سايه من هرگز نخفته
    يك رهگذار خسته اي

    چون قطرهْ اشكي
    گويي زچشمِ اين روزگار افتاده ام

    شمعي كه بي پروانه شد
    بايد كه خود تنها بسوزد

    مجنون دشت بي كسي
    بايد كه بي ليلا بسوزد

    دل را اگر عشقي رسد
    بايد كه با محنت بسازد

    خرمن چو در آتش فتد
    بايد كه بي پروا بسوزد

    آن شمع بي پروا منم من
    مجنون بي ليلا منم من

    طوفان عشقي سركشم!

    وان خرمن آتش گرفته
    درگوشه صحرا، منم من

    دودي ندارد آتشم!

    :cry:
    -------------
    دیشب قسمت آخر پروانه بود... مُردم! حیف خانواده نشسته بودن... وگرنه انقدر گریه می کردم، سونامی تهرانو فرا بگیره... اگه ندیدی، امروز 2.30 تکرارشو ببین.

    مهشید! یه چیز خنده دار تعریف کن. :|
    مهشید من برم پروانه ببینم و گریه کنم... باور کن ضعف اعصاب گرفتم. نامردا ببین چجوری با احساسات من بازی کردن../

    فعلاً عزیز دلم.
    آره! تو اتوبوس داشتم حساب می کردم یک سوم 500 هزارتومن چقدر می شه!:biggrin:

    چقدر ما خبیثیم...! یَه یَه یَه!

    حالا خوب بود؟!
    خونه داییشه! یعنی محیا جفتمونو به هم گره می زنه، میندازه سدّ کرج!! :D
    سکته مکته نکنه یه وخ! هرچی پیامک می زنم نمیرسه بهش... باید خودش کم کم با حقایق رو به رو شه!:دی
    چقدر بگم
    که یه روز
    از اخر اون خیابوون
    اول اون سربالایی
    نزدیک دمدمه های طللوع
    گرد های طلای طلوع تو اسمون
    می یاد
    یه مسافر
    کوله محبت رو دوشش
    غزل عشق تو چشماش
    چقدر بگم
    چقدر بگم
    -----------------------------------
    خواب بودم
    کنار تختم نشست
    نزدیک گوشم گفت
    چقدر بگم
    یه روز
    من اول این جاده روی این سربالایی
    قاطی گرد طلایی طللوع
    منتظرم
    تا
    بیایید پیشم
    کوله بارم رو بگیرید
    بدرقه ام کنید
    بهتون نگاه کنم
    بهم نگاه کنید
    خوشحال بشم که هستید
    که تنهانیستم
    که یار دارم
    که خواب نیستید
    غمخوار دارم
    ------------------------------------
    لاف نزن ای پیچیده درخواب پیچیده در خود ای گره ی کور
    لاف نزن:cry::cry:
    نگفته ملاک: تسبیح و سجاده که! گفته دین... واقعاً هم مهمه... البته منظور از نظر دینه. یعنی دینشون باعث مشکل نشه. لائیک با لائیک. یهودی با یهودی. مسلمونم با مسلمون.
    حالا مسلمونه طرف... ملاک میشه، میزان ایمان به اسلام و همینطور در مورد بقیه ادیان.
    راستش...دوست دارم ضیافتشونو بهم بزنن! می شینن دور هم... اون دروغ می گه، این تایید می کنه. یه از همه جا بی خبریم می خونه، می گه:"اره اینا راست می گن"!
    هدف اینه که یه حرف شکننده ای هم وسط باشه... وقتی کسی نیست، من حداقل یه کاری بکنم!
    آره واقعاً کفویت خیلی مهمه... مثلاً فک کن من یه روزی با یه معاند ازدواج کنم! خب سرنوشتش چه می تونه باشه جز مرگ؟!!:D
    کاش می شد من دهنمو ببندم تو این بحثا... کاااااش!!! کاااااااش!
    چرا فک می کنم باید خودمو قاطی کنم؟!؟!!؟!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا