بازوانت را به مستی حلقه کن بر گردنم
تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم
چهره زیبایی خود را از رخ من وا مگیر
جز به آغوش چمن یا دامن من جا مگیر
من تو را تا بی کران ها
من تو را تا کهکشان ها
از زمین تا اسمان ها
من تو را همچون احورا
من تو را همچون مسیحا
همچو عطر پاک گلها
دوست دارم می پرستم