نمیخوام به امامنمم گفتم یعنی سی دامادم اونموخع که سامله بیمارستان بود سطول تحمل میکلد بهونه الکی اورده حرصش شده منم باهوشون قهلم خیلی سردم جواب ابسیم داادم
بلا اینکه ابسیم گفت نها
اخه سب قرار بود خونه ما بمونه باباس میگه سب نمونه دلم تنگ میسه
دیسف خونه ما بود بسه گرهه میکرد نمیخواشت بله اشلا هه وضعیت بود ممان بغل کرده بود ول نمیکرد وای کلی اومد اتاقم با منم صحبت کرد الهی فادس بسم ماامنم میگه ما بزرگش کردیم به ما وابسته شده وای داادس خیلی دامادم بدجنسه ها اشلا دوشش ندالم