
همه به نوعی زندگی سختی دارن، حتی مرفه هایی که فک میکنیم مرفه هستن
کم و زیاد داره
ولی هیش کی به اونی که من میشناسم نمیرسه
یه زن تقریبا مسن نزدیک دانشگاه مونه، شبا که من میخوام برم خونه، از تو آشغالا غذا جمع میکنه، رنگ و رویی هم نداره، یعنی میاد آشغال سبزی و میوه و آشغال مرغ را از تو سطل آشغال شهرداری جمع میکنه

هیچ چیزی بدتر از گرسنگی نیست، این شکم لامصب بد به آدم فشار میاره
اینارو که میبینم قلبم درد میگیره، میگم با تمام مشکلاتم من خوشبخت تر هستم

بگذریم
به عقیده شما احترام میذارم و فقط خواستم نظرم را بگم، قصد مجادله ندارم
معتقدم نظر هر کسی محترمه
خیلی خوابم میاد، برم بخوابم، شبتان بخیر