mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هیچکس نمیتونه درک کنه
    حال و روزم
    جز کسایی که
    وقتی بهشون میگن دوست نداشت خوب شد که رفت
    هرگز نفهمیدن
    با دوستت دارم خوابت میکرد
    یا میگن فراموش کن
    چقدر ساده این میگن
    کسی که شده تمام دنیات فراموش کن
    چقدر دردناک امروز
    کاش یکی بهم میگفت
    داری اشتباه می کنی
    کاش میومد و بهم میگفت
    لعنتی دوستت دارم
    مثل دفعه اول که بهم اینجوری گفت دوستت دارم
    میگفت چرا اینقدر اذیتم میکنی
    اما اینها فقط ای کاش
    محال بیاد و بهم بگم لعنتی دوستت دارم
    محال بیاد بهم بگه دیونه از تصمیمم خبر نداری که
    چرا اینقدر قضاوتم می کنی
    اما اینها
    تنها ای کاش هست
    چقدر دلم میخواد امروز
    تموم بشه شاید
    فردا بتونم بخندم
    البته از فردا نه از امشب دوباره
    نقاب یه ادم شاد به صورتم میزنم
    تا همه فکر کنند شادم
    اما من که دوباره شکستمچجوری
    میتونم
    بخندم
    اما مثل قبلا خودم شاد و امیدوار نشون میدم
    تا کسی ناراحت نکنم مثل همیشه
    غصه ها و غمهام مال خودم
    و شادیهام مال دیگران
    شبی از شبها

    شبی از شب ها

    یاد من - پاورچین ،پاورچین

    از در خانه برون رفت

    و ندانستم کی باز آمد

    وکجا بود

    آنقدر بو بردم که

    تنش بوی دلاویز تو را با خود داشت

    شبی از شب ها

    گذری بود مرا در باغ و خوابی

    که تو در آن باغ بودی

    حیف این باغ

    رهی داشت به دروازه ی بیداری





    مانی 9روز دیگه عیده عزیزم- میخوای ستاره ات را دست تنها بذاری ؟؟؟ نمیخوای کمکم وسایل سفره را اماده کنی ؟؟؟؟
    برات تخم مرغ اوردم .....چون میخوام تنبیه بشی ...........باید رنگ کنی عزیزم ......چند تا خوبه مانی .........یکی ....دو تا .....سه تا .....

    زود باش بیا .......باشه تنبیه نمیشی .....تو فقط بیا ....
    بگذار سکوت کنم

    شاید در سکوتم واژه ایی بروید

    و حرفی نو آفریده شود

    تا تو آن را بخوانی

    بگذار خاموش نگاهت کنم تا

    تااز دل خموشی ام برقی از دیده رها گردد

    و به عمق جانت نشیند

    شاید مرا ببینی

    مهربانم !!من سراپا حرفم

    هستی من تکرار از تو بودن است

    بیا درک کن حس زنده بودنم را



    نگاه کن مرا

    ای مهر فروزنده

    ای ماه تابنده

    ببین مرا! ببین

    همان دیروزی ام

    همان تکراری، همیشگی

    ببین دلم تنگ است

    دلم برای بودنت تنگ است

    غم هجرت به دلم غم نشانده و

    قفل کلامت به گردابم کشانده

    بیش از این روحم را میازار

    و تنم را زخمی سکوتت نکن

    غمهایم را ببین

    نپرس از این دلتنگی

    چه بگویم که گفتنم باورت آید
    سلسله موی دوست

    موی تو سلسله، دل در خم آن سلسله هاست

    دل من مجنون ز پی ت همسفر قافله هاست

    در همه شهر ز عشق من و تو ولوله هاست

    «بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

    آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست»

    ***

    شب و دلتنگی و این چشم پر از حسرت خواب

    منم و شوق وصال تو و در یای سراب

    نقش روی تو که افتاده در این جام شراب

    «مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

    در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست»

    ***

    باغبان هسته ی محنت به دلم می کارد

    غم عشق تو چو باران به سرش می بارد

    نیست عقلی که ز رسوا شدنم وادارد

    «آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

    بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست»

    ***

    عشق شمشیر غم آگین به دل انگیختن است

    شوق وصل و غم هجران به هم آمیختن است

    آخر عاشقی از دار غم آویختن است

    «بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

    مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست»

    ***

    چشم امید من و حادثه کوری و عشق

    شوق دیدار تو و حسرت و رنجوری و عشق

    با زبان دل خشکیده ام از شوری و عشق

    «باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق

    و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست»
    فردا باید زودتر از همیشه بیای مانی ............باید تخم مرغ ها را همراهم رنگ کنی .........

    دور سبزه و ظرف ماهی ربان بپیچی..........

    فردا حسابی باید توی درست کردن و اماده کردن وسایل کمکم کنی مانی
    گفتی به خوابم می آیی

    وآمدی

    دستانت پر از گل بود

    و دیدگانت غرق مهر

    آمدی آرام کنارم نشستی

    من بودم و دلی پر از فراق

    تو بودی و عالمی اشتیاق و

    اتاقی که لبریز بود از عطر وجودت

    ایکاش دروازه ی شب بسته بود

    و قاصد بیداری نمی آمد



    می خواهم با تو باشم
    برلب جوی نشینم
    دستی بر آب زنم و
    اشک از دیده بر گیرم تا
    چشمانم بهتر تو را ببیند
    شاید گامهای گذر عمر را کمترحس کنم

    می خواهم با کمند
    عشقت نردبانی بسازم
    از بام آرزوها بالا روم
    و در لابلای ابرها پنهان شوم
    به راحتی دیده بر تو دوزم
    تادور ازنگاه دیگران نگاهت کنم

    آرزو دارم در دل صخره ایی
    فریاد کنم نامت را
    تا با پژواک صدایم
    تکرارش به گوش رسدو
    ضرب در بینهایت شود


    می خواهم واژه واژه
    کلام مهر گردم
    و با مهر مهر بسازم
    و شعر بسرایم
    و تو را مهربانانه بخوانم

    می خواهم که آنچه خواسته ام
    به انجام رسانم





    بخواب زندگی من ...........

    ستاره ات بیدار میماند .......... و با بازدم نفسهایت جان میگیرد .........







    [IMG]
    ببین مانی - ستاره ات توی دستاش برات گل کشیده عزیزم




    وایییییییییییییییییی ........این ها را نگاه کن چقدر قشنگن مانی میخوام مثل این ها درست کنم

    میدونم داری بهم میخندی ...........اره بخند ........همیشه همینجور بخند .......خنده ات را دوست دارم عزیزم......ستاره ات
    میتونه مثل اینها رنگ کنه.......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا