E.M.F
پسندها
263

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • رازی است که بر غیر نگفتیم و نگوییم

    با دوست بگوییم که او محرم راز است
    چشمم ان دم که ز شوق تو نهد سر به لحد

    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    مرا به ذهنت نه!

    به دلت بسپار…

    من از گم شدن در جاهاى شلوغ میترسم.
    فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست...
    اما حيف اين تازه اول يک زندگيست...
    زندگي چيزيست شبيه يک حباب..
    عشق آباديه زيبايي در سراب...
    فاصله با آرزو هاي ما چه کرد...
    کاش مي شد در عاشقي هم توبه کرد
    نرو زیبا رفتنت واسه دلم ضرر داره
    اونورا آدم بد فراوونه ،‌ خطر داره


    سایه روشن چشات داد می زنه می خوای بری
    شب ناز مژه هات علامت سفر داره


    نرو زیبا همیشه وحشت من از این بوده
    که یکی یه جایی به چشمای تو نظر داره


    تو مراقب تمام لحظه هامی ، می دونی
    نباشی هر کی تو دستاش ، دو سه تا تبر داره

    ...........
    آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد

    کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد

    یا نمی داد به تو این همه زیبایی را

    یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد !
    گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست

    گفتم که مرا دوست نداری گله‌ای نیست

    رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت

    بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست
    امشب می خواهم دوباره عاشقانه بخوانم ، بدون حضور تو .





    عاشقانه هایی که فقط تو دانستی ،



    فقط تو خواندی ، فقط تو به آن ها گوش دادی و ...



    بگذار که امشب خاطرم پر است از خاطرات رنگارنگ ، اعتراف کنم



    که هنوز هم به یاد تو هستم.



    تویی که پر کردی لحظه هایم را پر از خودت



    که نفهمیدم چگونه جزئی از تو شدم.



    امشب بازهم سکوت می کنم و کلمه ی دوستت دارم را تکرار....
    من از قصه زندگی ام نمی ترسم...

    من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن

    می ترسم.

    ای بهار زندگی ام

    اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

    اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد

    برگرد...

    باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

    باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

    باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.

    بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

    بدان که قلب من هم شکسته

    بدان که روحم از همه دردها خسته شده.

    این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.

    بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام...
    برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن

    و برای اداره کردن دیگران از قلبت
    خیلی سخته اون لحظه ای که یکی به اشتباه بزرگی که در قبال تو کرده اعتراف می کنه! اشتباهی به بزرگی تباه شدن زندگیت . . .! و تو فقط بغض می کنی . . . و این سوال رو لبات یخ می زنه چرا؟!؟
    نشد یک لحظه از یادت جدا دل

    زهی دل، آفرین دل، مرحبـا دل
    آبی تر از آنم که بیرنگ بمیرم از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم
    من آمده بودم که تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم
    تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم
    هزار خويش كه بيگانه از خدا باشد

    فداي يك تن بيگانه كه آشنا باشد
    جز خدا کیست که در سایه ی مهرش بخزیم ؟

    رحمت اوست که هر لحظه پناه من و توست
    خدایا پراز غصه و ناراحتی ام...خدایا کمکم کن.....خدایا آرامش میخوام...ایکاش...
    زهجرت هزار اندیشه دارم

    همیشه زهر غم در شیشه دارم

    زناسازی بخت وگردش چرخ

    فغان و آه و زاری پیشه دارم
    درد داره
    اینکه یکی میشه همه ی زندگیت
    ولی هیچ جای زندگیت حضور نداره...!
    تـلـخ اســــت !
    باور نبودن آنهــا کـه می توانســتــنــد باشــنـد ...
    گــاهـی شــایـد لازم بـاشــد ،

    از یــاد ببـــریـم

    یـــاد آنهـــایی را كه ،

    بــا نبـــودنشان

    بـودنمـــان را ،

    به بازی گـرفــتند !!
    خودَت را بزن به آن راه !
    من هم خودم را می زنَم به یک راه ِ دیگر !
    آخرش یا راهمان یکی می شود
    یا هر دو کم می آوریم
    خدا را چه دیده ای... ؟!
    مثِ آسِمون بـ آریدن هُنر هَر کسے نیسـ ت

    نیـسـ ـتے ببینے

    هُنَرمَندی شُدَم بے تــ و...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا