یه وقتهایی ادمها
با خوندن بعضی خاطرات مشترک
بین خودشون و کسی که دوستش دارن
کمی ناراحت میشن
اخه یاد خاطرات خوش با هم بودن میافتن و حالا چون کمی از هم دورند برای همین ناراحت میشن
امروز چند تا از نوشته های مشترکمون که برای هم نوشتیم خوندم
چقدر یهو دلم هوای این زد به سرش که بنویسه
پس تنها مینویسم دوستت دارم
شاید کمی دور باشیم اما میدانم
یادمان در قلب و افکارمان جاودانه هست
شاید کمی فراموش کرده ایم لبخند های با هم را اما همان عکسهای دو نفرمان را که میبینم لبخند میزنم
شاید کمی دوری بد به نظر برسد اما وقتی به تو فکر میکنم شاد میشوم و میتوانم دوباره بخندم
روزی را که دستان هم را گرفتیم و با هم پیمان بستیم را هرگز از خاطر نمیبرم
میدانم چه احساسی دارم و میدانم چه احساسی داری
پس بدان هر لحظه در افق بی کران میگویم دوستت دارم و میدانم تو نیز ان لحظات همین را میگویی
دوستت دارم