من یه وقتایی خیلی ناراحت بودم خیلی خیلی یه بار یه کاغذ برداشتم شروع کردم نوشتن برا امام زمان چن وقت سر هر اذان مغرب بعد از نمازم اینکارو انجام میدادم بعد پارش میکردم یه روز صبح مامانم اومد پیشم نشست گریه کرد گفت پروانه مامان تو چته چته که امام زمان اومد به خوابم گفت به پروانه بگو پنجشنبه میام بهت سر میزنم
من همش گریه میکردم پس آقا نامه هامو میخونده انقد خوشحال شدم گفتم مامان همین الان واسم همون پنجشنبه ای هست که قولشو داده ... هیچوقت این خواب مامانمو یادم نمیره
شماهم امتحان کن میشه

شماهم امتحان کن میشه