رهایی من که داداش چند صد ساله ات بودم فروختی به این بچه :| ......خیلی نامردی
-
نه نه اینجوری نگو . رها خدا خیلی بزرگه . اینو کسی میگه که یه زمانی خیلی ازش ناامید شده بود
اما شک نکن خودش بهتر از همه هواتو داره .
همه چی درست میشه رهاجونم ....
غصه نخور
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
.........................................................................
خوشبحال اونایی که زود میرن ....
آجی نمکدون میخوری نمک میپاشی رو زخم من ؟ به من میگی اصلاح ناپذیر:|
بیاین حرفای امیدوار کننده بزنیم .
همه چی باید طبق برنامه خودش پیش بره .
فقط مطمئنا اونی که میره جاش خیلی عالیه و از این ناراحته که چرا ما باید ناراحت باشیم در حالی که اون جایگاه عالی و خوبی داره
رفتن هر کدوم از ما باید تو بهترین زمانی که خدا برامون بهتر میدونه باشه .
آرزوت برآورده شد آجی ...یک ثانیه بهش نزدیک تر شدی
.....زمان مثل برق میگذره ....نوبت هممون میشه ....از این یکی کسی در نرفته
من باهاش خیلی مهربونم آجی ....خودش نامهربونی می کنه با پدرش:|
کلا از جنس ذکور باید قطع امید کرد :دی
ببین مامان رهاااااا با این بابای نامهربون من از همتون زودتر میرما :دی
تازه اینم بگو که یه قرنه از لامبورم خبری نیس :|
اصن چه معنی داره شماها اینقد حرف از رفتن میزنید ها ؟
باید باشیم کنار هم زندگی کنیم تا وقتی که آماده شدیم خودش مارو ببره .
خدایا ! همه ی بارها را به تو می سپارم تا در تاریکی ها ، سحری را که از راه می رسد ، ببینم ! یاریم کن !
نه عزیز داداش ...هرکسی یه نوبتی داره ....بیا برو تو صف من خودم خیلی وقت منتظرم ....
من گفتم با کمربندم میزنمش آجی ...مگه کمربند از گل نازک تره ؟ نیست دیگه
آخی حیف شد ...
خب پس هرجا تو بگی ... میخوای همینجا ؟
ولی یه چیزی به این بابای نامهربونم بگو دیگه
آره دیگه جلو مامان رها گفتی با کمربند سیاهم میکنی :|
تازه شاهدم دارم .
آبجی نزار دلت دوباره پر شه ....وقتی گریه می کنی فقط خودت اذیت نمیشی ....
بزار بره ....پابندش نکن .....
نه آجی من به این بچه از گل نازک تر نگفتم
نه رها بقیه میفهمن یعنی باید شرایطو درک کنن .
میخوای بیای مسنجر یه کم بحرفیم ؟
آره آبجی ....نمی تونم درکت کنم ....اما قبلنا حسی مثل تو رو داشتم ....
برا خودت وقت بزار .....کمتر غصه بخور آجی
من نامهربونم ؟ بابات نامهربونه
مامان رهاااااا ببین چی میگه این پدر نامهربون
حق داری عزیزم ..
اشکالی نداره خواستم حالتو بپرسم
رفتی نشستی تنهایی آخه چرا ؟
سخت تر از اون نیست
اما قرار نیست خواهر پرشین کبیر از پس مشکلات بر نیاد
می دونم که یه روز میای برای داداشت میخندی
نبینم غم ات خواهری ....
لبخند بزن برا داداش ....
اگه نخندی همین الان کمربند بر می دارم میرم آرانوس سیاه و کبود می کنم
الهی عزیز دلم قربونت برم
ایشا... خونه دلت آروم باشه همیشه
خیلی خوشحال شدم دیدمت اینجا .
خوبی عزیزم ؟
قئز به هارداسان؟
هردن دور گئل بورا باشئن قاتئشسئن داااا
یاخجئسان؟ نه وضع ده سن؟
سلام
خدمت شما و خانواده ی گرامی تون تسلیت عرض می کنم. ما رو در غم خودتون شریک بدونید.
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی
پیله ات را بگشای تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی . . .
رهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
رهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام
رهااا جون تسلیت میگم
از خدا وند براتون ارزوی صبر دارم ما رو هم شریک غمتون بدون.
...تسلیت...
رها جان تسلیت میگم ، به خدا از ته دل ناراحت شدم ، نمی دونم چی بگم دیگه
رهاجون -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...