arch boy
پسندها
484

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خو منکه کلا دوس داشتنیم چه کار کنم؟ خب....:d

    هرگاه
    کسی تورادوست داشت
    -وتواورادوست نداشتی،فراموشش نکن!
    فقط ازدوست داشتنش بگذر
    هرگاه
    کسی رادوست داشتی
    -واوتورادوست نداشت،
    فراموشش کن
    وبگذارازدوست داشتنت بگذرد
    واما
    -اگرروزی،نه کسی رادوست داشتی
    ونه کسی تورا دوست داشت
    بگدارگذشته هابگذرند
    مطمئن باش همانگونه
    -که توبه دوست داشتن آنکس می اندیشی که دوستت داشت،
    یکی هم به دوست داشتن تومی اندیشدکه دوستش داشتی
    واقعیت دوست داشتن یعنی همین ساده گذشتن ازدوست داشتن های واقعی!
    مهدی نئچه گوندو سوکوبسن هااااااااااااااا. بولاری هاردان تاپیرسان؟
    نترس بگو چطوری ازت ویزیت نمیگیرم:d
    بو ترشی ما از بو شکلات شوما که بهترتره:d
    وسط اردبیل یه چاهی بوده، ‌هی ملت می‌افتادن توش،‌زخم و زیلی می‌شدن. میان تو شهرداری یک جلسه برگذار می‌کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن. یکی از مهندسا پا میشه میگه: یافتم! ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه، ‌هرکی افتاد توش رو سریع ببره بیمارستان. ملت همه هورا می‌کشن..آفرین! ایول! دمت گرم! یک مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق که همتون نفهمید! آخه اینم شد راه حل؟! ملت میگن، خوب تو میگی چی‌کار کنیم؟ یارو میگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان، که بدبخت جون داده. ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم، که همه بهش سریع دسترسی داشته باشن! ملت دیگه خیلی حال می‌کنن، کف می‌زنن سوت می‌کشن، که ایول بابا تو چه مخی داری! یهو یه مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق هرچی بهمون میگن خر، حقمونه! آخه این شد راه حل؟! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟ مردم تعجب می‌کنن،‌میگن: خوب تو میگی چیکار کنیم؟ یارو میگه: بابا این که واضحه، ما این چاهو پر می‌کنیم، میریم نزدیک یک بیمارستان یک چاه می‌زنیم!
    نه دیسن نوه نه عروس دامادئدی!
    او سوز دروغ محض دی ایناما!
    اول فک کردم داری میشوخی.آخی واقعنی؟ ایشالا زودی خوب شه کوچولو:gol:
    مواظب خودت باش
    من تا نیم ساعت دیگه میرم.
    شبت خوش
    بای
    تو لم میدادی جلو تلوزیون بعد من نمیزاشتم؟ ای پررو.چش سفید.:d
    آره واقعنی یادش بخیر.نوش جونم همه شیطونیام:d
    دقیقا .
    بعدش انقد شلوغ میکردیم میگفتن برین تو حیاط.
    انقدر کیف میداد میرفتم سر کلاسای دیگه به معلمشون میگفتl فلانی رو بفرستین دفتر.
    ملسی کلی خاطره زنده شد:gol:
    خعلیم قشنگه دلت بخواتتتتت:d
    خو درس میخوندی ریاضی نیفتی زشتوک:d
    هوم منم از دیروز عصر بیرون نرفتم پوسیدم اینجا:d
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا