برو دینه علی صداش درمیادااااااااااا
ده باهد دهوات تونم بنو بخوام چشاتم ببند پتوهم بکس سلت بدوووووووو.....دی
این بسه ها تا بزلگ سن من پیل میسم........دی
دوست دالم عسیسم
شبت ستاله بالون نقله ای
بوووووووووووووووس
بای
گاهی وقتها یاد بعضی ها،ناخوداگاه لبخندی بر لبانم مینشاند:
هر دو را دوست دارم
این لبخند های بیگاه
و این بعضی ها را...................
من میگفتاااااااااااااااااااا
بزل یه اس بلات بنویسم بخندیم
وحوا به ادم گفت:ایا دوستم داری؟
و ادم پاسخ داد:مگه خبر مرگم چاره دیگه ای دارم؟
و اینگونه بود که عشق اغاز شد
دوستای منم اینسولین دینه
ماامن مینا مهمون داله؟!تو از کسا میدونی ÷ش شلا به من نگفت؟
داهی محمدم زودی اومد لفت من ندیدمس
الهی وایس خشته نفاسی منم دور بر 2 مرجان میهاد تا سب در خدمت دوستمم دینه