ا س م ا ی ل میدونستم مخ نداری تو
دوستان ب جای ما.خو توام برو مسافرت.یکم حالت عوض شه کچل
برو زیرش خیس بشی.سرما بخوری.خوب نشی.گلوت درد بگیره.دماغت بیاد تا رو لبت.
آرع.والا باور کن میترسم صبح پاشم بینم نظر عوض شده رفتیم جای دیگه.مقصد اصفهان بود.اومدیم شمال.جات گلدون بزارم
کچل.چرا چراغت خاموش.
حال تو ب کودکی میماند....
هان راسی موصن من بدقولی نکردم.اون شب نرسیدم بگم.فقط باز شلکشو دیدم.