mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو را درخودم ........دروجودم احساس میکنم .......تو خود من شده ای ...

    وقتی نیستی ....مثل این است که وجودم را از من گرفته اند ......



    چه خوش خیال است ، فاصله را میگویم ، به خیالش تو را از من دور کرده

    نمیداند جای تو امن است ، اینجا در میان دل من . . .
    با دلي بي تاب مي خوانم تو را



    مثل شعري ناب مي خوانم تو را


    در كنار جويباري از غرل



    با سرود آب مي خوانم تو را



    شب به قصد كوچه بيرون مي روي



    در شب مهتاب مي خوانم تو را



    خستگي را مي تكانم از تنت



    با زبان خواب مي خوانم تو را



    با لباني كه عطش بو سيده است



    با صداي آب مي خوانم تو را



    عكس خاموشم كه تا پايان عمر



    با دلي بي تاب مي خوانم تو را.......




    دلتنگی ...

    بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می كند

    وای دل چون كود كی بی تو لجاجت می كند

    اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نكرد

    هیچوقت عشقت بدل فكر فراموشی نكرد

    عشق من با تو به میزان تقد س می رسد

    بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد

    دوستت دارم برای من كلام تازه نیست

    حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست

    در غیاب تو غریبانه فراغت می كشم

    بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می كشم

    چشمهایم را نگاه تو ضمانت می كند

    گرمی دست مرادستت حمایت می كند

    با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم

    ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم

    چشمهای مهربان تو فراموشم نشد

    هیچكس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد

    من تو را با التهاب سینه ام فهمیده ام

    ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام



    کجا بیایم که تو باشی ، کجا بروم که تو را ببینم ، کجا بنشینم که تو هم بیایی

    ،دلم تنها به این خوش است که هر جا باشی ،همیشه در قلبم میمانی
    به این خیال که تو هستی
    همه چیز سر جای خودش باقیست
    تنها جای تو در کنارم خالیست
    به این خیال که تو هستی شبهایم مهتابیست
    راهــ کـِـﮧ میـروے

    عَقــَـب میـمــانَــم•••

    نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـ[♥]ــو هـَـم قــَـدم باشَـم

    میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم

    میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم

    میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد

    تـــُـ[♥]ـو فــَـقـَـط بـَــراے مـَـنے•••
    با هیچـڪس جــــز تــــو .......
    تـومالڪ تمـامِ احساسَم هـستی

    تـــمامِ عشــــقم تمــــامِ اِحـــساسِ دسـت نخـــورده ام

    ڪـــه حاضر نیســـتم

    حتـــی ذرهــــ ای اَز آنــ را
    بــا هیچکـس تقـسیم ڪنــم

    با هیچـڪس جــــز تــــو .......
    احســـاسم را با تــو تقســـیم نـــمی ڪنم بلـــڪه

    آنــــ را به تــو تقدیــم می ڪنـــم ....

    تمام عشـــقم را تمام احساســـم را .....
    نگاهت آویخته است

    بر کنار تمام سایه‌های خیالم

    چشمانت همچنان مرا می‌کاود

    یاد نگاهت با من است هر جا که باشم

    من و تو

    آرامش و سکوت

    در خلوتی دور

    آسمانی ابری

    باران گه گاه

    روشنایی شمعی

    آرزوی من چیزیست به همین سادگی ...

    سنگی بگذار بر کلمات من

    چراغی روشن کن

    دانستم بی واژه تو را دوست دارم ...

    به چشمان تو که فکر میکنم

    گویا ثانیه ها از رفتن باز می ایستند

    من دیگر در چشمان توام

    به چشمانت که مینگرم خودم را میبینم

    آری من دیگر در چشمان تو ام

    من زندگی ام وهمه احساسم...برای توست...!
    از راه دور به تو عشق میورزم تا دیگر این فاصله را احساس نکنی

    از راه دور درد دلهای خودم را به تو میگویم

    و تو را در آغوش محبت های خودم میفشارم

    آری !

    از همین راه دور میتوانی دست در دستانم بگذاری

    وبا هم قدم بزنیم به خاب عاشقی میروم

    تا این رویا را برایم زنده شود

    خاطره هایمان را همیشه در ذهنم مرور میکنم

    و هیچگاه نمیگذارم خاطره ای لحظه

    دیدارمان از ذهنم دور شود.
    تقدیم به تو که خودت میدانی

    تمام این نوشته هایم برای توست

    تویی که با آمدنت شب هایم

    نیز همانند روزهایم روشن است

    و مهربانی و عشقت را مانند

    گرما و نور خورشید به من بخشیدی

    خورشید زندگی ام دوستت دارم و

    تا آخرین غروب زندگی ام در کنارت خواهم ماند


    دلم برای بودنت تنگ است


    بودن سرخ تو


    ارامش سبز بودنت


    ابی دستانت را دوست دارم


    انگشتانم برای بودن میان ابی دستانت از هم فاصله می گیرند


    از سیاهی شب نمی ترسم


    زمانی که سپیدی قلبت روشنگر لحظه هایه من است


    نارنجی و زرد شناور کلامت را دوست دارم


    انفجار رنگ ها را کنار تو دوست دارم


    رنگ ها را برای با تو بودن دوست دارم
    می خواهم امشب از ماه قول بگیرم

    که هر وقت دلم برایت تنگ شد

    در دایره حضورش تو را به من نشان دهد

    می خواهم امشب با رازقی ها عهد ببندم

    هر وقت دلم هوای تو را کرد

    عطر حضور مهربان تو را با من هم قسمت کنند

    می خواهم امشب با دریای خاطره ها قرار بگذارم

    که هروقت امواج پر تلاطم یادها خواستند

    قایق احساس مرا بشکنند

    دست امید و آرزوی تو مرا نجات دهد

    می خواهم امشب با تمام قلب هایی

    که احساس مرا می فهمند و می شنوند

    پیمان ببندم که هر وقت صدای قلب بی قرار م را هم شنیدند

    عشقم را سوار بر ضربانهای بی تابی به تو برسانند....



    هر چقدر هم از هم دور باشیم،


    باز بهم نزدیکیم !


    بالا رو نگاه کن..


    هر دو زیر یک آسمانیم.
    دوست دارم...........













    چقدر میخوام نگاتو خندهـ هاتو هر لحظهـ



    دلم دارهـ واسهـ چشمای تو دیوونهـ میشهـ
    روبروم میشینی ساعتا گم میشن
    گرم صحبت میشی لحظه ها آتیشن
    دستامو میگیری دستاتو میگیرم
    تا میگی خوشحالی از خوشی میمیرم
    دوست دارم میزارم هر چی دارم پای تو

    ولی بیشتر از این می ارزه چشمای تو
    کنارت میمونم تو شادی تو غمت
    دلت که بگیره خودم میخندونمت
    این روزها برای بودنت

    برای نگاه کردنت برای تمام لحظه های

    با من نبودنت دلتنگی می کنم .

    این روزها دلتنگ تر از همیشه ام و

    آخرین نگاه عاشقانه ات را

    برای خودم معنا می کنم


    تو کیستی که ســـفر کردن

    از

    هوایــــت

    را


    نمیتوانـــــــــم...


    حتی با بالـــهای

    خیــــال...!!!؟
    هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..

    هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..

    هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..

    این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.

    می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..

    می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،

    کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا