mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یاد داشته باش

    هر وقت دلتنگ شدی

    به اسمان نگاه کن

    کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد

    و منتظر توست

    اشکهای تو را پاک می کند

    و دستهایت را صمیمانه می فشارد

    تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت

    به یاد داشته باش

    هر وقت دلتنگ شدی

    به اسمان نگاه کن

    و اگر باور داشته باشی

    می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند

    باور کن که با او هرگز تنها نیستی

    هرگز

    فقط کافی است

    عاشقا نه به اسمان نگاه کنی......
    البته که دوستت دارم احمق جان !

    ولی اذیتت می کنم ،

    دلیلش را هم صاف و ساده می گویم ؛

    آزارت می دهم چون دوستت دارم !

    این را می فهمی ؟!

    خودت خوب می دانی که آدم نسبت به کسانی که دوستشان ندارد ،

    بی تفاوت است !

    من هیچ گاه کسانی را که برایم بی ارزشند ، آزار نمی دهم

    هــــــیــــچ گـــــاه !

    دلم کسی را می خواهد،

    از جنس خودم ...

    دلش شیشه ای ...

    گونه هایش بارانی ....

    نگاهش ستاره باران باشد....

    بیاید، با هم برویم ...

    نمی خواهم فرهاد باشد کوه بتراشد

    می خواهم انسان باشد

    نمی خواهم مجنون شود ، سر به بیابان بگذارد

    می خواهم گاهی دردم را درمان باشد

    شاهزاده سوار بر اسب سفید نمی خواهم !

    غریب آشنایی می خواهم با پای پیاده

    قلبش در دستش باشد

    چشمانش پر از باران باشد !

    کلبه کوچک را دوست دارم ...

    اگر این کلبه در قلب او باشد ...
    منم دختری از دیاردریا و اسمان دختری اهل جنوب

    و تو پسری ازدیار دریا و اسمان پسری اهل شمال

    از هم دوریم اما دلهایمان چه نزدیک است به هم

    من هنگامی که در ساحل دریا قدم برمیدارم تو را از فرسنگ ها فاصله به نزد خود می اورم

    دستت را میگیرم ...... از دلتنگیهایم میگویم .......حرف های ناگفته دلم را با تو بازگو میکنم ........و به تو میگویم که به چه اندازه دوستت دارم .......
    باران را در آغوش می گیرم

    و خودم را غرق در رویای بدون تو بودن می کنم

    تو با آغوشی باز...

    با آغوشی پر از نفس های پاییزی

    به استقبالم می آیی...

    و مرا تنگ در آغوشت می گیری

    و یک نفس عمیق تو کافیست

    برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت...



    آدم باید یکی رو داشته باشه

    وقتی دلش گرفته بهش زنگ بزنه

    و براش پشت گوشی آهنگ بذاره ...

    یکی که وقتی نباشه ، دلشوره بگیری .

    یکی که نبودنش بشه دلیل تمام خوش نگذشتن های دنیا ...

    نه مهمونی ، نه سفر ...

    می دونی ؟؟؟

    یکی باید باشه که دلیلِ لذت بردن از بارون بشه ،

    یکی که نبودنش بشه دلیل غمبادِ عصرهای پاییزی !

    نفسهاش تنها دلیلِ نفس کشیدنت بشه ،

    اونقدر که وقتی نیست ،

    نفست بند بیاد ...

    یکی که غرق فکرش باشی و نفهمی چقدر از مسیر راه خلاف رفتی ،

    تا اینکه ماشین های مخالف ،

    سرشان را بیرون بیارن و بگن :

    " هووووی ! چته ؟ عاشقی ؟ "


    تنهایی من


    قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

    عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

    چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

    که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

    و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

    و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

    و باز هم تنهایی و دوری…



    دو دریچه دو نگاه دو پنجره، دو رفیق دو هم‌نشین دو حنجره
    دو مسافر تو مسیر زندگی، دو عزیز دو همدم همیشگی

    با هم از غروب و سایه رد شدیم، قصۀ‌ عاشقی رو بلد شدیم
    فکر می‌کردیم آخر قصه اینه، جز خدا هیچ‌کی ما رو نمی‌بینه

    دو غریبه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر
    دو تا اسم دو خاطره دو نقطه‌چین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین

    عاقبت جدا شدن دستای ما، گم شدیم تو غربت غریبه‌ها
    آخرِ اون همه لبخند و سرود، چشم پُر حسادت زمونه بود

    دو غربیه دو تا قلب در به در، دو تا دلواپس این چشمای تر
    دو تا اسم دو خاطره دو نقطه‌چین، دو تا دور افتادۀ تنهانشین


    ...اگر عشق نبود

    از غم خبری نبود اگر عشق نبود
    دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

    بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
    این دایره کبود اگر عشق نبود

    از آینه ها غبار خاموشی را
    عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود

    در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است
    از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

    بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
    دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

    از دست تو در این همه سرگردانی
    تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود



    چرا فریاد کردی


    اگر روزی ز عشقم یاد کردی

    بدان با عاشقت بیداد کردی

    بدان همچون خزانی یأس انگیز

    گل امید دل، بر باد کردی

    بدان آواره کوی غمت را

    ز غمهای جهان آباد کردی

    حصاری بود عشقت مرغ دل را

    چرا مرغ از قفس آزاد کردی؟

    تو کز فرجام عشق آگاه بودی

    چرا دل را به عشقت شاد کردی؟

    بهاری بود فصل با تو بودن

    خزان عشق من بنیاد کردی!

    وداع از عشق، خوشتر بود با اشک…

    چرا ای دل، چرا فریاد کردی؟


    [IMG]
    بیش ترین عشق جهان را به سوی تو می آورم
    از معبر فریادها و حماسه ها
    چرا كه هیچ چیز در كنار من
    از تو عظیم تر نبوده است
    كه قلبت
    چون پروانه ای ظریف و كوچك و عاشق است
    کوچــــــک ترین ستاره ی آسمون ،

    از همه تنها تره ... !

    چون همیشه بزرگ ترینا ،

    جلب توجه می کنن ...!

    کســـی نمــــی دونه کوچک ترین ستاره ،

    یه تنهایی داره ،

    به وسعت بزرگترین ستاره ...

    و الان،

    مـــــــن ،

    به وسعتِ تنهاییِ کوچـــــک ترین ســـتاره ،

    تنهام ...

    تکه ای از اسمان نگاهت جا مانده است

    روی پرچین تنهایی ام !!

    سر بر بالش می گذارم ،

    رویای شبانه ام از تو لبریز می شود.

    من، بوی تو را می دهم ...

    عزیزدلم،

    صبورانه خواب می کنی تمام دلواپسی هایم را ...

    دلم می خواهد بودنت را یک جا،

    جلوی آینه ها بگذارم

    تا دوستیمان هزار برابر منعکس شود ...





    به من بیاموز.....

    به من بیاموز ، دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند

    گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند

    لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند

    و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.



    زندگی.....

    . زندگی با نگاه آغاز می شود

    زندگی با دل ادامه می یابد

    زندگی با محبت محکم می شود

    زندگی با صداقت راست می شود

    زندگی با تبسم آرام می شود

    زندگی با عشق زیبا می شود
    توراحس میکنم هردم...



    که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...



    من از شوق تماشایت...



    نگاه از تو نمیگیرم....

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا