دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ::
    ::
    هیچ انتظاری از کسی ندارم!
    و این نشان دهنده قدرت من نیست!
    مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است….
    ::
    ::
    برف ببارد یا باران !
    برای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست !!!
    ::
    ::
    سلام دکی جونم ...بفرمااااااااااا اینم شیلینی داغ اتمام امتحانام
    ::
    اینجا جاییست که پشت دوستت دارم ها هم نوشته شده: ساخت چین…
    ::
    ::


    ::
    ::
    تو بردی و همه برایت هورا کشیدند، حالا پایت را از روی خرده های دلم بردار…
    ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻼﻏﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ، ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻏﻤﺎﻥ ﺗﺒﺮ ﺍﺳﺖ !
    ::
    ::
    یه لحظه هایی تو زندگی هست که سرجمع دو دقیقه هم نبوده اما یه عمره یادش داره ما رو داغون میکنه
    من سوسو میزنم ؛ فانوس ها تماشایم می کنند !
    ::
    ::


    ::
    ::
    آلزایمر درد نیست ، برای بعضی ها درمان است !
    ::
    اعصابم این روزها عین بیسکویت شده …
    از اون بیسکویت هایی که یک هفته میمونه ته کیفت ، که یادت میره بخوریش …
    همون ته له میشه ، خورد میشه ، پوووووودر میشه !
    ::
    شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟
    من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
    برای بعضی درد ها نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد
    برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست
    .
    .
    از کسی که دلش گرفته نپرسید چرا ؟
    آدما وقتی نمیتونن دلیل ناراحتی شون رو بگن دلشون بیشتر می گیره …
    .
    .
    چقدر خوب می شد اگر یک بار ، فقط یک بار آسمان به زمین بیاید تا وقتی که اشک می ریزم نگویند مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟
    .


    باید جشن بگیرم ؛ اشکهایم دوباره با من آشتی کرده اند
    به بالشی که زیر سرمون میذاریم میشه دروغ گفت ؟
    چی بگیم ؟ بگیم خواب بودیم و خواب بد دیدیم ؟
    خر که نیست ! بالشه ! میفهمه !
    نه بالش جان ، دلم براش تنگ شده بود !
    .
    خخخخخخ حیف بقیش مسائل خانوادگی بود نمشد بگم:dچه بلایی سرش میارم:d
    پست منو بخون:d

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/429955-▂▃▅▇█▓▒-فانتزی-های-من-و-دوستام-▒▓█▇▅▃▂?p=5954083&posted=1#post5954083
    ســاعــتـــ هــا را ســر گــرم کــردم ..




    بــا تــــمــــام دقــیــقــه هـــا چــرخ و فـلـکــــ بــازی کــردم ..




    ثــانــیــه هــا را تــابــــ دادم ...
    .




    .




    .




    چـــقــدر خــســـتـــه کــنـنــده استــ ایــن بــازی ِ انــتـــظــار....











    وقتی که خودم میان ماندن و نماندن دل دل می زنم ،




    نمی توانم بگویمت که بمان ...
    این روزها
    می خواهم سخت باشم
    نه مثل جدول های روزنامه
    نه مثل معادله های ریاضی
    نه مثل کارهایی که بلد نیستی
    فقط مثل سنگی که سینه ات را سنگین کرده...!!!
    همیشه


    درست از آب در می آید


    خبرهای ناگوار




    نترس !


    اتفاق مهمی نیفتاده است


    دوباره درخت سیب شکوفه می دهد


    و ترانه می شود


    این بغض‌های کال.




    نترس !


    خیلی زود عادت می کنی


    به خاطره‌ای


    که در یک قاب چوبی کز کرده است


    و خیره به چشمهای خیس تو مانده است
    خاطرات مثل دریا هستند و البته نیستند.




    هستند چون حواست نباشد غرق ت می کنند.




    نیستند چون غرق که شدی جنازه ات را پس نمی دهند.







    تمام لذت های دنیا به ترس آلوده اند. وقتی داری اش، دوست داری اش، و می دانی که همه ی این داشتن ت از روزی و جایی دیگر می رود قاطی نداشتن ها و حسرت هایت. و می دانی که همه ی دوست داشتن ت می رود قاطی یک مشت خاطره. قاطی قاب های یک دیوار. و می دانی که آن روز و شروع همه ی اینها می تواند همین ثانیه هایی باشد که دارند می گذرند. آن موقع می ترسی. وقتی برای چیزی می ترسی همان دوست داشتن است. ترس ها آمیخته اند به لذت.
    موهای دم اسبیم هر شب خاطرات سرانگشتان تورا شیهه میکشند
    فردا کوتاهشان میکنم تا لال شوند


    موهایم را آنقدر کوتاه میکنم تا خاطره انگشتانت را از یاد ببرند
    دیری نمی پاید ،
    خاطراتت دوباره می رویند !
    دلــم براےکسے
    تنــگ نمـےشـ ـود
    حتـا براے تــو !




    مُــرده هـــا
    روے خط دلتنگے
    راه نمے رونــد....
    فـاصـله هـــرچقــــدر هــــم کــــم و کـــوچیـــک بـــــاشه ...



    بـــــازم بــــزرگـــه ؛ به دکمه اســـپــیـــس روی کیبــــوردت نگــــاه کــن ...!!!
    رنــگـــ انـــتـــــظـــــار زدم بر دلـــم
    نقاشــے كــטּ لحظـــهـ آمدنتـــ را




    قـــاب كــטּ سالهــاے ماندنــتــ را بـــا مـــטּ!
    همیشــــ ـــ ـه از آمدن ِ نــ بر سر کلماتــــــ ـــ ـ مـی ترسیــدَم !




    نـ داشتن ِ تو ...نـ بودن ِ تو ...




    نـ ماندن ِ تو ...




    .




    .




    .




    کــاش اینبــار حداقل دل ِ واژه برایــــ ـــ ـم می سوختـــــ ـــ ـو خبــری مـی داد از




    نـ رفتن ِ تـــو ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا