نخیرم هیچیش حقم نی بزار امتحانام تموم شه جبران میکنم.

آخه دختر خالم الهام اومده بود پیشم داشتیم میحرفیدیم که سارینا صدامون شنیده بود پرید تو اتاقم.
تا اومد مامانش فهمید سریع بردش بیرون.
اگه بدونی انقد ناز شده بود.تازه موهاشم کوتاه کرده بود.
کاش فقط سارینا رو میبرد .5 مین بعد اومد الهامم برد.
من موندمو جزوه هام.