من یادم رفته بود امروز قرار خاله هام بیان خونمون دیروز که از امتحان اومدم واسه امتحان امروزم درس نخوندم.
بعد همه اومدن خونمون صب من تو اتاق بودم.
مجبور بودم.
تازه سارینا با اون پستونک و لباس صورتیشو نشد بغل کنم.
واااااا.......
خوب مگه مرض داره اونجا بحث آزاد بودش.........بحث ما هم که قرار نبود فقط قرانی باشه...........می خواستم همه حرفامون رو ببریم اونجااا........نزاشت او
نمی دونم کی بود همون موقع که تاپیک رو هم بستن...........من و ابوالفضل اختار گرفتیم.............
الانم که این تاپیک جدیدمو بستن........خیلی دیگه از اینجا خوشم میاد هیم برام دلیل درست می کنن که دیگه نیام.........
این سپیده کی بید دیه؟؟؟؟؟؟