jahan pahlevan
پسندها
3,930

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مجردی خیلی بیشتر حال میده ان شاا.. قسمت بشه...........
    خوب اگه مرد بودن داداشت آتیش به پا میکرد چون زن بودن طاها آتیش به پا کرده بود.............دیگه.........:biggrin:
    من چون خودم هم پسر هستم می دونم دو روز دیگه دختره که به دادم میرسه واسه همین با دختر بچه ها راحت ترم البته قبل بچه داداشم کلا با بچه ها مشکل اساسی داشتم............این دخترک نظر منو عوض کرد............
    خدا حفظش کنه دستش درد نکنه............حداقل یه حرکتی به وسایل قطار میزد حال اونا رو می گرفت............
    آخی حالا بمب افکن بود یا نه معمولی کار می کرد بچه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:biggrin: آب قطار که تابستون زموستون نداره همیشه خدا سرده و کم..........ما با این سن و سالمون از دست شویی قطار فراریم..........وای به اون بچه............
    پس وصعیتمون تو بچه داری یکیه.....

    تو حرم از بس آقا طاهارو میچرخوندم همه خادما فک میکردن بچمه....هی بهش میگفتن کوچولو انقد مامانتو اذیت نکن.....منم این شکلی :surprised:....بعد میزدم زیر خنده........دی
    نمیخوام فعلا برم...هستم.......

    ایول زهرا......خیلی باحال گفته.....میتونم تصور کنم.......این طاها هنوز زبونه درست و حسابی نداره......ولی همینجوریش...بعضی وقتا یه جور زیرابمونو میزنه خودمون کف میکنیم.......

    بچه ها خیلی شیطونن....خیلی
    سر پخش غذا هم هی تو دست و پای من بود........بهش گفتم برو اونور دو قدم نرفته بود خورد زمین تا یه ربع بعدش گریه می کرد.........وقتی اومدم ببینم حالش چطوره باهام قهر کرده بود.........حالا یه ساعت ناز خانم رو کشیدم که ما رو تحویل بگیره............
    وظیفم بود مجید جان.....

    اگه مرد بودن داداشم یه آتیشی به پا میکرد......گر چه دو تا کوپه های بقلیمون کلا مجردی اومده بودنو همش سرو صدا بود.....

    به خاطر همون حق نداشتیم پامونو بیرون از کوپه بذاریم.....دی

    ولی مجید من پسر بچه رو بیشتر از دختر بچه دوس دارم....یعنی بیشتر باهاش میسازم.....ولی این آقا طاها یه بلایی سرمون آورد.....واویلا.....شیطنتش به کنار.....

    بچه 2 ساله خراب کاری کرد....اونم نه یه بار.....دو بار.........موقع رفتمون......نمیدونستیم تو قطار بخندیم یا گریه کنیم.........طفلی دست خودش نبود......آب قطارم یخه یخ.......فقط گریه میکرد........
    ممنونم معصومه جانم...........عزیزم می دونم هنوز خستگی سفر تو تنت هست هر وقت خاستی بری برو...........من مزاحمت نباشم...........چون هم باید میلم رو چک کنم هم جواب خصوصی هام رو بدم.....................
    البته برای هم دردی بگم که زهرا هم دهن منو آسفالت کرد...........
    خیلی باحال بود..........وقتی غذا ها رو پخش کردیم بعدش خودمون نشستیم به خوردن...........وسط غذا خوردن بابام دستش خورد نوشابه ریخت رو زیر انداز...........
    یهو این دخترک نگذاشت و نبرداشت گفت ایراد نداره بابا جون من بعضی وقتا از این خراب کاری ها می کنم...........
    یهو همون این بمب ترکیدیم.............فرض کن یه جمع 8-9 نفره باهم بلند بلند تو یه امام زاده بخندن...........همه خلق الله ما رو نگاه می کردن که چی شده.........
    خیلی با نمک تیکه میزنه............
    آره درساتو خوب بخون.....خیلی واجبتره......

    خانومی از خودته....یعنی آقایی....دیییییییییییییی

    خواهش میکنم...دلم برات تنگ شده بود....باید میومدم......:redface:
    سلام بهش برسون بگو جاش خالیه..........
    ان شا.. قرار بعدی می بینمش.........
    ممنونم آبجی جونم خیلی ممنونم بی نهایت ممنونم که پیش آقام امام رضا یادی ازم کردی ان شا.. اگه قسمت منم شد جبارن می کنم.........
    خوبه حالا خانوم بودن و فقط داداشت زابرا شده.............اگه مرد بودن اواره رستوران و راهرو ها می شدین..........
    خدا رو شکر قسمت شد رفتین و به خیر و خوشی برگشتین............ان شا.. که خوشم گذشته باشه.........
    ای جانم هر چند من با پسر بچه ها ابم تو یه جوب نمیره ولی هر چی باشه شیرین هستند..........البته با این قیافه ای که طاها داره داد میزنه.......چه آتیشی می سوزونه..........:biggrin:
    برا نرگس یا برا من؟؟؟؟؟چطوری از دلت میاد؟؟؟هان؟؟؟حیف که نرگس اینجا نیس.....

    اااااا به سلاااامتی.....چقد عالی.....انشالله که میرید داداش گلم........منم حسابی دعا کنیااا.....باشه؟؟

    ایشالا میطلبه....امام رضا دله کسیو نمیشکونه...یادته؟

    فک نکنم به امتحان ارشد بخوره....مگه از طرف دانشگاه نمیرید؟؟؟
    راستش نمی دونم چقدر به شما نزدیکه ولی چون خیلی از ما دور بود گفتم سمت شما........ما اومدیم بی بی زبیده(فدائیان اسلام).........
    خواهش میشه آقایی از ودتونه یعنی خانومی از خودتونه...........
    من هر وقت تو و نرگس بگید من میام چون خودت که دیگه بهتر می دونی.............منم کلی درس دارم و کلی تو این 2-3 روز عقب افتادم........
    من ازت ممنونم که اومدی از نرگس هم ممنونم که هم اون 5 شنبه شب به خاطر من تا 2 صبح پای کامپیوتر موند هم بهت خبر داد که الان بیای.........
    هر دو تو خیلی گلین از هر دوتایی تون ممنونم..............
    عجب دختریه این نرگس حالا منم برم مشهد هیچی باش نمی یارم.......راستی 2 ساعت پیش رفیقم بهم زنگ زد گفت برای 14تا 18 بهمن ما هم بریم البته 2 شنبه یه جلسه دارم تو دانشگاه بعدش زمان سفر هم مشخص میشه پارسال که اون سفر رو رفتیم........خیلی چسبید............بی ادب هستن ولی به آدم خوش میگذره.............
    دعا کن به امتحان ارشد نخوره که نمی تونم برم اون وقت.............خدا کنه امام رضا بطلبه............
    مگه میشه داداشمو دعا نکنم؟؟نه نمیشه......

    آخه بلیط گیر نمیومد....همه برا اربعین رفته بودنو بعدش میخواستن برگردن....اونم به زور گیر آوردیم....

    نه یه مادر و دختر بودن...خیلی هم خانم بودن......فقط یه خرده داداشم زیادی تو راهرو بود....دی

    طاها پدرمونو درآورد......
    ااااااا نه نگف......اتفاقا هر روز صبح اشترودل میخوردیم......جات خالی......
    سمته ما؟؟؟یعنی کجا؟؟؟خو میگفتی منم میومدم......یا حداقل یکیو میفرستادم بیاد نذری بگیره......ای بی معرفت...دی

    خیلی آقایی...ممنونم ازت...منم کلی برات دعا کردم...خیلی زیاد....همینطور نرگسو.....

    مجید من احتمالا نیام باشگاه زیاد.....آخه دیگه باید فشرده انجام بدم...امروز استراحت کردم...از فردا شروع میکنم......

    مرسی که اومدی داداشی......
    راجع به سوغاتی به نرگس گفتم بهت بگه اشترودل می خوام با دونات..........بهت نگفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ای بی معرفت پس سوغاتی نیاوردی............عیب نداره به اون تخمه ژاپنیه در.............
    دعا چی؟؟؟؟؟؟اونم یادت رفت یا دعا رو انجام دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    وای پس برگشتتون چه افتضاهی بوده..........ما اگه جای شما بودیم می رفیتم دو تا بلیط دیگه می گرفتیم بتونیم راحت باشیم.........حالا اون مزاحم ها مرد بودن یا زن؟؟؟؟؟؟؟؟
    من به نرگس گفتم برنامه درسام بد جوری بهم ریخت اخه جای شما خالی ما دیروز همون سمت های شما نذری داشتیم...........من از3 شب قیلش رفته بودم آشپز خونه...........تا ساعت 5-6 هم همون سمت ها بودیم..............
    هم برای تو هم برای زهرا هم برای نرگس کلی دعا کردم...........
    من یا شبا ساعت 11 به بعد می تونم بیام یا ظهر 12:30 تا 4 اون گفت 11 شب به یعد..............منم الوعده وفا اومدم............
    خودش خسته بود...گف نمیتونم بیامم........:(

    خداروشکر که تو اومدی...آخه به هوای شما نتمو شارژ کردم:smile:
    سلاااااااااااااااام......من بیشتر ذوق زده شدم....آخه فک کردم دیگه نمیااایی......مرسی داداشی...ایشالا قسمت خودتم میشه به این زودیااااا..........

    سوغاتی؟؟؟اییییمممم......چی میخواستی؟؟؟؟دی

    قطارش خیر سرش درجه یک بود مثلا......بخوره تو سرشون......رفتمون خیلی بهتر بود.....با اینکه هم قیمت بودن ولی رفت تی وی هم داش....تازه 4 نفره بود...ولی برگش دوتا غریبه باهامون هم سفر بودن....

    ولی جات خالی به جز چنتا قسمتش همش عالی بود و خوش گذش......اون چنتا هم خاطره شد تا بعدا که یادش کردیم بخندیم........دی
    سلااااااااااااااااااااااااام مجید.....فک کردم نمیاایی....داشتم میرفتم کم کم.....
    من اهل سیاست نیستم خوشم نمیاد درضمن دختر هستم ههههههه:w15:
    میبینم بحث قطار و هواپیماس....

    ما با قطار رفتیم.....والا هزینه ها انقد بالاس که....دی

    قطار 1.30 بعد از ظهر حرکت کرد....1.30 نصف شب رسیدیم......اوکی؟؟؟افتاد؟؟؟؟دیییییییییییییی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا