تنهایی خیلی هم بد نیست
بعدِ یه رابطه فرسایشی
یه شب تنها با خودت خلوت میکنی
حرفهای روزهای آخر رو تو ذهنت مرور میکنی
همش مثل پرده سینما از جلوی چشمت میگذره
میبینی چقدر حرفهایی بوده که غرورت رو به سخره گرفته بوده
میبینی خیلی وقت بوده از جانم و عزیزم و کلمات نزدیک تو جمله هاش نشنیده بودی
میبینی چقدر دیگران رو به تو ترجیح میداده ولی تو اونقدر مستِ عشقش بودی که نمیفهمیدی
و ...
اونوقته که یهو یخ میبندی و خودتو بازیچه میبینی
اون حسِ عشق تبدیل به تنفر میشه اونقدر که حتی دیگه دلتم بخواد
خودت راضی نمیشی حتی صداش رو بشنوی
خیلی حس بدیه
اما تنهایی گاهی خیلی خوبه.....
بعدِ یه رابطه فرسایشی
یه شب تنها با خودت خلوت میکنی
حرفهای روزهای آخر رو تو ذهنت مرور میکنی
همش مثل پرده سینما از جلوی چشمت میگذره
میبینی چقدر حرفهایی بوده که غرورت رو به سخره گرفته بوده
میبینی خیلی وقت بوده از جانم و عزیزم و کلمات نزدیک تو جمله هاش نشنیده بودی
میبینی چقدر دیگران رو به تو ترجیح میداده ولی تو اونقدر مستِ عشقش بودی که نمیفهمیدی
و ...
اونوقته که یهو یخ میبندی و خودتو بازیچه میبینی
اون حسِ عشق تبدیل به تنفر میشه اونقدر که حتی دیگه دلتم بخواد
خودت راضی نمیشی حتی صداش رو بشنوی
خیلی حس بدیه
اما تنهایی گاهی خیلی خوبه.....