sarang saman
پسندها
103

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست
    تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم
    تا فردایی روشن راهی دراز باقیست.
    یلدا پیشاپیش مبارک!

    اگه دوس دارین شرکت کنین!! اجباری نیست. چون دوستا معمولا دوس دارن شرکت کنن گفتم بهتون.
    اگه خواستین سوال بپرسین اول قوانینشو بخونین که اخطار نگیرین
    خواهش می کنم :)
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/421500-صندلی-داغ-پریسا/page2
    سلاااام آقا سارنگ گل. مرسی خوبی شما؟
    صندلی داغمه خوشحال میشم بیای
    پسرکی 5 ساله شدی بودی ان روز
    دست مردانه ات در دست من بود
    با شرمی زیبا گاهی سرت را بلند میکردی
    و نگاهم میکردی لبخندت مال من بود
    چقدر هوس بوسیدنت را داشتم زیبا
    دستت از دستم رها شد دویدی جلوتر از من اغوشت را برایم باز کردی
    چقدر هوس دویدن و گم شدن در اغوشت را داشتم
    تا برسم ب اغوشت افتادی روی زمین
    زمین خیس بود
    ت را چ شد
    رویای من
    هیییییی
    آه
    age:FA'^p<pEBan>

    اتشم میزند خاطره ان صبح ک زار زدم پیشت بلندم کردی سرم را روی سینه ات گذاشتی
    آااااه یادم نیس چقدر هق هق کردم تا دستت را لای موهایم بردی و سرم را بلند کردی
    پشت ت ب افق بود و روی من ب افق
    مهر داغ لبهایت را روی پیشانیم گذاشتی و گفتی هیسسسسس
    بگذار اخرین رویایم را بچشم
    ت در چشمان من دمیدن افتاب را دیدی
    سینه ام داغ ت را دارد اری داغ خود خود ت را
    ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﺝ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ
    ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ

    ﻣﯽ ﺭﻗﺼﻢ
    ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ
    ﺍﺷﮏ ﺷﻮﻕ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ

    ﭼﻮ ﺍﺑﺮﯼ ﭘﺮ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﻡ

    ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ
    ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ
    ﺩﺭ ﺁﺑﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﺎﻫﺖ
    ﺟﺎﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ . . .

    اتشم میزند خاطره ان صبح ک زار زدم پیشت بلندم کردی سرم را روی سینه ات گذاشتی
    آااااه یادم نیس چقدر هق هق کردم تا دستت را لای موهایم بردی و سرم را بلند کردی
    پشت ت ب افق بود و روی من ب افق
    مهر داغ لبهایت را روی پیشانیم گذاشتی و گفتی هیسسسسس
    بگذار اخرین رویایم را بچشم
    ت در چشمان من دمیدن افتاب را دیدی
    سینه ام داغ ت را دارد اری داغ خود خود ت را
    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺍﯾﻨﻮ ﺩﺍﺷﺘﻢ
    ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﻭﻥ
    ﺑﺒﺎﺭﻡ ﺭﻭﯼ ﺩﺍﻣﻨﺖ
    ﻫﯽ ﺭﻓﯿﻖ
    ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ
    ﻣﻮﺍﻇﺐ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎ ﺑﺎﺵ
    ﺍﻭﻧﺎ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻣﻨﻦ ....
    ....



    از بارون بدم میاد
    اون اجازه نداره گونه ها تو ببوسه
    نزار رویای منو یه غریبه لمس کنه
    قول میدی؟
    ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺷﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ
    ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻪ
    ﮐﻪ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺵ ﻣﻮﻫﺎﺕ
    ﺳﻬﻢ ﻧﺴﯿﻢ ﺑﺸﻪ ..

    موهای دم اسبی من هر شب خاطرات نوازش سر انگشتان ت را شیهه میکشند
    فردا کوتاهشان میکنم تا لال شوند


    موهایم تنها نقطه ضعفت بود
    میخاهم کوتاهشان کنم ها
    برمی گردی؟!

    دوس دارم ی روز بشینی پیشم موهاتو شونه کنم برات
    بعد ک چن تا تار مو ریخت ورشون دارم بت بگم اینا رو میبین
    با دنیا عوضشون نمیکنم



    من همان دختر صاحب اواتار زیبایم هستم
    پشت این عکس دختری است نازیبا با موهایی جا مانده در رفتن ها و امدن ها برای شیمی درمانی
    بگو تا بحال ب موهای اواتارم دقت نکرده ای
    بگو من همیشه برایت زیباترین دختر مجازی بودم



    بالشی از موهای تو
    آسمانی ترین هدیه برای آرامش
    آغوش تو
    ابدی ترین مأوای عشق
    بوسه هایت
    دریچه بهشت
    و گرمای دستانت
    آتشی که بیتاب سوختنم میکند
    معنای عشق!
    شبهای با تو
    روشن ترین خورشید را در دستانم دارم
    و روزهای بی تو
    انتهای تاریکی است
    کاش زمان می ایستاد
    هنگامی که هر بوسه
    گشایش یک عشقبازی ناب را
    لبخند می زند...
    ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻢ
    ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻭﺍ‍ﮋﻩ ﻫﺎﻳﺖ
    ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ
    ﻛﻪ ﻗﺎﻣﻮﺱ ﻧﻔﺴﻬﺎﻱ ﺑﻲ ﺻﺪﺍﻱ ﻣﻦ ﺍﻧﺪ
    ﻭ ﻣﻦ ﻣﺪﻳﻮﻥ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺳﺒﺰ ﺗﻮ ﺍﻡ
    ﻛﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ
    ﺩﺭ ﺑﺎﻍ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﻛﺎﺭﻧﺪ
    ﺩﺭ ﺳﻜﻮﺗﻲ
    ﻛﻪ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﻟﺒﺮﻳﺰ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺩﻋﺎ ﺍﺳﺖ..
    ...ﻣﺪﻳﻮﻥ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﻡ
    ﻛﻪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺍ
    ﻧﻤﻚ ﮔﻴﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻱ ﺻﻔﺎ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ...



    نارنجی مینویسم
    ب رنگ تپش های قلبت
    برای لحظات سرد ت
    ک خاطرات تلخ من مدیون لحظات سرد تو اند
    من بد کردم
    وقتی چشمانم را بستم بروی گرمی و رنگ طلایی افتاب بودنت
    و ت هرگز مرا نمیبخشی
    تمامش کن
    زندگی ام جهنم سرخ و نارنجی و اتیشن شد
    چایی ک م میزیم پر است از ادمکهای اهنی
    جایی ک عشق و عاطفه سالهای سال است مرده
    من میترسیدم روزی اهن شوم سنگ شوم
    درد دارد سنگ شدن وقتی از ابتدا سنگ نبوده ای
    درد دارد تظاهر ب ادمکی اهنی بودن وقتی ادمکی ساده ای
    تا
    تا اینکه تو امدی
    تمام حجم خاکستری هوای شهرک صنعتی من شهرک پر دود من پر شد از عطر یک حضور
    چیزی شبیه فاجعه ای کوچک ت معجزه ای بی شک
    ت امدی و من تا زه تازه یادم امد روزی ک هنوز متولد نشده بودم
    کسی قول ت را ب دل پر عطشم داده بود
    و ت اکنون هستی جایی در طبقات بالای یک کارخانه اهنی یک کارخانه سنگی
    تن ت اینجا نیست اما
    عطش تپشت جایی در سینه من است روی لبان من است
    ت تله پاتی بی تابی های منی
    جوری عجیب میخاهمت نازنین رم کرده من
    ت مال وحشیترین ادمک سنگی این شهرکی
    برا ی ت هنوز مینویسم ای بهار نارسیده عمر من
    ت پاک ترین ت نابترین بهانه طلوع عمر من
    ت داغ ترین امید این تپیدنهای قلب من
    هیچ میدانی این بهار میان کهنه برگهای تقویم من چند قرن پیش مرده است؟
    هیچ میبینی این تلاطم بی شکیب سینه ام چرا توان آرمیدنش گم شده؟
    هیچ میخوانی از لب فرو بسته ام ک چن دفتر پر از غیاب داشتن " حاضرم کنار ت "پر شده؟
    بخوان از ته ته ته دلت عزیزکم بخوان اسم گمشده ترین آشنای قلب داغ و رنج دیده ات
    بخوان ب نام من بخوان ب نام ان همه امید خیس
    ک زیر پای او و او و تمام اوها له شد و تمام شد و سراب شد خراب شد
    ﺎ ﺗﻮﺍﻡ !
    ﺍﯼ ﻫﻢ ﻧﻔﺲ،ﺍﯼ ﺍﻣﯿﺪ،ﺍﯼ ﺁﺷﻨﺎ
    ﺍﯼ ﺭﺧﺖ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﺮﯼ ﻫﺎ ﺩﻟﺮﺑﺎ
    ﻗﺎﺻﺪﮎ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺮﺍﻧﺪﻡ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ
    ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺩ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ !

    باتو ام
    دردت ب جان لحظه ها
    لحظه ها داغ حضورت را تکرر میکنند
    کاش میشد
    کاش میشد لحظه ای یادم کنی
    کاش میشد بشکند این طلسم درد ما
    Click here to view the original image of 1600x1200px and 636KB.

    Click here to view the original image of 1600x1200px and 385KB.
    [IMG]
    Click here to view the original image of 1600x1200px and 639KB.
    [IMG]
    Click here to view the original image of 1600x1200px and 329KB.
    [IMG]
    Click here to view the original image of 1600x1200px and 658KB.
    [IMG]
    Click here to view the original image of 1280x1024px and 437KB.
    سلام.... ندیدم پیامتونو! یه پیام جدید دارم ولی نشونش نمی ده!!! رفتم تو کنترل پنلم دیدم شما پیام فرستادی!!! کجا رفته ینی؟!!! :surprised:
    ساااااارنگ جان دوست خوبم..... ممنون از نوشته های قشنگت
    یه مدت نبودم الان که اومدم لذت بردم
    بازم ممنونم................ :gol:
    ینی هرچی فکر کردم نفهمیدم با فوتوشاپ ورژن چند همچین کاره حرفه ای درست کرده!!!

    اولین روز بارانی را بخاطر داری؟
    غافلگیر شدیم ، چتر نداشتیم و دویدیم
    و خندیدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم..
    دومین روز بارانی را چطور؟
    پیش بینی اش را کرده بودی ، چتر آوردی و من غافلگیر شدم
    سعی میکردی من خیس نشوم و شانه چپ تو کاملا خیس شد
    سومین روز را چطور؟
    گفتی سرت درد میکند و حوصله سرما خوردن را نداری
    چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد..
    و چند روز پیش را چطور؟
    که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای آنکه پین چترها
    توی چشممان نرود دو قدم از هم دورتر را بریم...
    فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...
    سلام داداش سارنگ مرسی خوبم
    خدایا! آنگاه که می­خوانمت صدای مرا بشنو... به من نگاه کن وقتی که با تو راز و نیاز می کنم.
    که من اکنون گریخته ­ام به سوی تو و در میان دست های توام، خسته و درمانده و زمین گیر...
    در آغوش تو زار زار گریه می کنم و همه امیدم به توست.
    تو می دانی که در درون من چه می گذرد
    تو می دانی که من برای سرانجام و عاقبتم دل به کجا بسته ­ام..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا