hiva13
پسندها
632

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام خانومی
    1)ممنون به خاطر تبریک تولد،خوشحالم کردی
    2)نمیگی شاید مردم که این همه وقت ازم خبری نیست یه زنگم نزدی؟هان؟
    3) از احوال پرسی های شما بانو!
    4)شاید این جمعه بیایی شاید؟کوشی پس کجایی؟کی میای؟
    جیگمل میای و میری دیگه؟:mad:باوووووووشههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
    سلام
    هن بابا باشيم شلوغده در حد لاليگا!
    بير تازا ايش تاپميشام صنعت اندر صنعت!:w12:
    تا كور شود هر آنكه نتواند ديد:w21:
    نخبر؟
    من گلميره البي سن چوخ گليرسن!
    فرهاد نزدیکتر شد.
    ارام خودش را تاب داد چشمانش را باز کرد... از کور بودن متنفر بود...
    فرهاد در میان ابرها لبخند میزد ... فریاد زد فرهاد بازم برام بخون....
    و فرهاد باز نزدیکتر پرواز کرد.... و با لبانی بسته خواند... فریادِ فرهاد:
    با اینا خستگیمو در میکنم ، با اینا زمستونو سر میکنم....
    - فرهاد اینکه مال عیده اخه! - الانم تولد دوباره ماست باید جشن بگیریم!
    ...
    حالا روبه روی هم بودند ... زمزمه کرد: یک قدم مانده به عشق...
    عطش داشتند دستانش...
    دستانش را برای در اغوش کشیدن فرهاد باز کرد...
    و ...
    فریاد شیرین تا ایفل رسید....
    ایفل برایم یعنی شکوه عشق...

    صدای فریاد فرهاد در گوشش پیچید...
    بغضش را فرو داد...
    با یک جست خودش را به بالای دیوار نازک رساند. دستش را از میله های بالای سرش گرفت...
    - اخه چرا اینجا رو انتخاب کردی فرهاد؟ دلم میخواس الان ایفل باشم...
    پاهایش میلرزیدند. پاهایش را از روی دیوار برداشت تا بیشتر فرهاد را درک کند ، تا به فرهاد بفهماند که حاضر است دست به چه کارهایی بزند برای درک کردنش...
    فرهاد هم یک قدم نزدیکتر شد.
    حالا اویزان شده بود... وزش باد تن خیس از عرقش را میلرزاند ...
    حس میکرد تب دارد ... سر درد و سرگیجه...
    باد موهایش را پریشان در صورتش ریخته بود... هیچ چیز نمیدید چشمهایش را بست
    - اه.. لعنتی همیشه عاشق دیوونه بازیه ..
    حالا خودش رفته و او را درگیر این بازی احمقانه کرده... -اسمش رو میزارم بازی عشق...
    من باز برگشتم
    از سفری دیگر
    از فراری دیگر
    هنوز فراریم
    هنوز گوشی ام روشن است و پر از میس کال پر از پیام و تماس بی پاسخ
    یاد گوشی ات بخیر
    زنگ ک میزدم آفش میکردی
    یک جای این دنیا یک دور نمای زیبا دارد برایم
    جایی کمی دورتر از برج ایفل
    نیمکتی هست کوچک
    من آنجا خاطرات تو را دارم
    تو هرگر با من آنجا نبودی اما
    من آنجا نشسته ام روزها شبها ساعتی ...گاهی غروبها
    و برایت پ ام و ایمیل تایپ کرده ام
    ت همیشه گمان داشتی این نامه های مجازی از جایی پشت یک کوه پر برف برایت ارسال میشود
    عزیزکم دردانه من از پشت کوه یخی غرورت سرت را لحظاتی خم کن مراببین
    دیگر نیستم
    دیگر مرا نداری
    اما
    حتما روزی ب پاریس بیا جایی ک من همین حالا روی همین نیمکت برایت مینویسم
    روزی اینجا بنشین و از پشت این فواره کوچک آب آن برج آهنی را ببین
    ببین چ زیباست
    چ پاربرجاست
    چقدر دوست دارم در آغوشش بگیرم و ببوسمش این برج سرد آهنی را....آه
    و ابرها را تماشا کن کمی بعد محو میشوند
    اما دوست داشتن ت از سینه ام هرگز
    هنوز عجیب دوستت دارم هنوز عجیب مال منی
    بی آنکه برای من باشی
    به آرزوی دیدنت
    تا خود آسمون می‌رم
    ابرها رو آتیش می‌زنم
    چشمهای ماه رو می‌گیرم
    تو شعله های عطر تو
    خورشید رو پرپر می‌کنم
    میون پرسه‌هایشب
    عشقت رو باور می‌کنم
    دستت رو می‌گیرم،بمون
    من بی تو میمیرم، بمون



    به آرزوی دیدنت
    تا خود آسمون می‌رم
    ابرها رو آتیش می‌زنم
    چشمهای ماه رو می‌گیرم
    تو شعله های عطر تو
    خورشید رو پرپر می‌کنم
    میون پرسه‌هایشب
    عشقت رو باور می‌کنم
    دستت رو می‌گیرم،بمون
    من بی تو میمیرم، بمون


    به آرزوی دیدنت
    تا خود آسمون می‌رم
    ابرها رو آتیش می‌زنم
    چشمهای ماه رو می‌گیرم
    تو شعله های عطر تو
    خورشید رو پرپر می‌کنم
    میون پرسه‌هایشب
    عشقت رو باور می‌کنم
    دستت رو می‌گیرم،بمون
    من بی تو میمیرم، بمون

    :thumbsup2:
    در زبان تركي 9 نوع گريه كردن داريم:
    آغلاماق ، سيزلاماق ، زيرلاماق ، سيزيلداماق ، اينله مك ، زاريماق ، هؤكورتمك ، ايچين چالماق ، وييلداماق.

    دكتر صابرمقدم كه پزشك فارس زبان و مشهوري در تبريز است ميگفت: " اوايل آمدنم به تبريز مريضي داشتم كه مي گفت "معدم گؤينيير." گفتم "درد ميكنه؟" گفت "يوخ آغريمير گؤينيير!" و من بعدها فهميدم كه تركها به زخم معده گؤينه مك مي گويند به درد عصبي معده آغريماق مي گويند و به التهاب معده سانجي مي گويند يعني بدون آندوسكوپي مي توانم برايشان دارو تجويز كنم ! چون زبانشان انواع درد كردن را تجزيه تحليل مي كند.
    به به سلام سلام خوبم خوبی؟ خوشی؟
    ها تکذیب مینمایم :D
    اکیییییییییییییییی
    انشاالله که میام و از اومدنم خوشحالتون می کنم:D
    من یه نـــــــــی نـــــــــی کوچولوی دوســـــــــــت داشتنی ام دوســـــــــــــــــم داری؟
    سلام
    ممنون که یادم کردید
    عکس زیبایی بود:gol::gol::gol:
    سلام سلامتی خبر خاصی نیست ،خوشم که اره خیلیییییییییییییییییییییییییی خوش میگذره:D
    شما چه خبر؟ شما خوش میگذره مارو نمیبینی؟ قرار بود کلاس بیان هنر بزارین چی شد؟نشد؟
    باشه دشمنمان و دشمناتان منفجر:biggrin:
    ایشالا به خوبی برات بگذره
    همیشه خوشحال و خندون باشی
    دمت گرم خیلی لطف داری:gol:
    آخ آخ آخ هيوا!
    چطوليايي؟ دنيا رو بهم زدم! دارم تو دنيا غرق ميشم!
    انقده هيجان داره! در حد المپيك:دي
    درس؟ اس ام اس؟من؟
    كجاي كاري مهندس؟
    من اونا رو بوسيدم گذاشتم كنار دارم واسه خودم ول ميگردم:دي
    منم خوشحالم كه بعضيا رو كور كردي:ديي
    سلام سلااام وااای ببینید کی اومده بعد کلی وقت بابا خبر میدادی گاوی گوسفندی ادمی چیزی میکشتیم
    مگه میشه از یاد بردت؟؟؟ ها نه نمیشه خو;)
    اره گریه نکنیا هیچ وقت اورین
    مام هیچی بد نمیگذره کلی خسته شدم برا امتحانا میانترم...خودت خوبی؟ کجا بودی؟چ میکنی؟
    دوس میداری منفجر بشم هان؟:w02:
    دو قـطره آب که به هـم نزدیـک شوند،
    تشـکیل یک قطره بزرگتـر می دهند
    اما دوتـکه سنـگ هیچگاه با هم یکـی نمی شوند !
    پس هر چه سخـت تر و قالبـی تر باشیم،
    فهـم دیـگران برایـمان مشـکل تـر و
    در نتـیجه امکـان بزرگـتر شدنـمان نیز کاهـش می یابـد.




    آب در عـین نـرمی و لطـافت در مقایسه با سـنگ به مراتـب سر سـخت تر و در رسـیدن به هـدف خود لجـوج تر و مصـمم تـر است.
    سنـگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.
    اما آب راه خود را به سـمت دریـا می یابـد.
    در زنـدگی معنای واقعی سرسختی، استواری و مصـمم بودن را
    در دل نـرمی و گذشـت باید جستجو کرد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا