some1
پسندها
868

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کرم ابریشم ابتدا بصورت کرم است و موقعی که به دور خود پیله ای می تند، ظاهراٌ مرده به نظر می رسد. اما در واقع چنین نیست.
    بله او در حال تبدیل شدن به پروانه است.
    گاهی اوقات کافی است که به خدا اعتماد کنیم، زیرا اوست که می داند چه موقع ما باید به پروانه مبدل شویم...
    هميشه آخر هر چيز خوب مي شود ، اگر نشد بدان كه هنوز به آخر نرسيده "چارلي چاپلين"
    سلام دوست جونم.مرسی آره رسید.:w11:دستت درد نکنه.
    تو پروژت رو درست کردی؟:w16:
    سلام دوست عزیزممنون که تو صندلی داغ شرکت کردی اما یه مشکلی هست اونم اینه که نمیشه زیر5تا سوالو جواب داد ، پاکش میکننممنون میشم درصورت تمایل سوالاتو به 5 تا برسونیو در ضمن برای رعایت ادب جواب سوالتم اینجا میدمنه تا حالا دل کسی رو به عمد نشکستم اگه هم بوده سریع عذر خواهی کردمبازم ممنون
    اگه عکس ها خوب معرفی کننده باشه خوبه ولی فیلم هم بزار
    من هدست زدم بگوشم بعد صدای خودم ضبط کردم البته بوسیله موبایل
    سریال شبکه یک اولا خوب شروع شد ولی هرچی اخر خراب خرابتر شد
    من بیشتر اهنگ اخرشو دوست می دارم
    بله پروژه از همه چی مهتره برو سراغش شاخش و بشکن
    وای چقدر حواسپرتی شما البته عذر می خوام که اینو می گم ها
    اون پیام که اول دادم
    گفتم که منم 21 بدنیا امدم .
    اما سال تولدم فرق داره
    من که نپرسیدم
    اونجا نوشته بود
    و همین باعث شد من بیام پیام بدم
    چون جالب بود برام که یه نفر دیگه هم 21 بدنیا امده باشه
    چرا
    یادم رفته بود
    تعجب کردم که کی به شما گفتم ولی یادم نمیاد!!!!
    بله ما باهوشیم دیگه اصلا اسفندی ها باهوشن
    اینطور نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مخصوصا اونایی که 21 به دنیا امدن
    راستی مامانم می گفت روزی که بدنیا امدم برف می امده
    راستی این رو بگم می دونستی انیشتن و اسفند به دنیا امده
    تو به من خندیدی و نمی دانستی
    من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
    باغبان از پی من تند دوید
    سیب را دست تو دید
    غضب آلود به من کرد نگاه
    سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
    و تو رفتی و هنوز،
    سالهاست که در گوش من آرام آرام
    خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
    که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
    حمید مصدق
    دشتها نام تو را می گویند
    کوه ها شعر مرا می خوانند
    کوه باید شد و ماند
    رود باید شد و رفت
    دشت باید شد و خواند
    در من این جلوه ی اندوه ز چیست؟
    در تو این قصه ی پرهیز_ که چه؟
    در من این شعله ی عصیان نیاز
    در تو دمسردی پائیز _که چه؟
    حرف را باید زد
    درد را باید گفت
    سخن از مهر من و جور تو نیست
    سخن از متلاشی شدن دوستی است
    و عبث بودن پندار سرور آور مهر
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا