دِ بیا...بسم الله الرحمن الرحیم...میریم بالا منبر!!!
ولی من همچنان با جناب"خرقانی"موافقم!!!
راه رسیدن به خدا دور دسته...نه اینکه خدا دور باشه ها!!! نه! منظورش از دور دست اینه که باید فضائل زیادی کسب کنیم...من و بهجت که یکی نیستیم!! هستیم؟! خب ایشون از این لحاظ که راه رسیدن به خدارو با جت طی میکنه زودتر می رسه ولی بنده نهایتش به brt مجهزم!! واسه همین دیرتر می رسم...شایدم هیچ وقت نرسم!!
قضیه ی "فنا فی الله" شدنه دیگه....
خدارو شکر که منظورمون روشن شد!! یادمه اولین باری که ادتون کردم هی سعی داشتیم منظورمونو روشن کنیم...نمی شد!!! چه قدر الکی فلسفه بافی می کردم من!
ولی بخیر گذشت!
میدونی باید موجودیت ها رو بدیم
مثلا یه باشگاه ورزشی شامل موجودیتهای:
پرسنل - حقوق - ورزشکاران - شهریه - تجهیزات
فقط باید 7 تا باشه نه کمتر
یا شاید انبار داری که نمیدونم موجودیتاشو
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .
پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
موفق باشی داداش علی.خوب بخون که ایشالا تو خود دانشگاه تهران قبول بشی!!ایشالا خدا هم حتما کمکت میکنه،منم برات دعا میکنم داداشم.من فعلا برم.شب خوبی داشته باشی داداش علی.
میسی داداشی.چه بچه های خوشگل و بامزه ای!
منم خوبم.اینجورررررررری.
درسا هم خوبه.کلاس سی پلاس پلاسم که عالیییییییییییییییییی.اینجوری!الآن چون برنامه نوشتم اینجوریم!!!
میسی داداشی.چه بچه های خوشگل و بامزه ای!
منم خوبم.اینجورررررررری.
درسا هم خوبه.کلاس سی پلاس پلاسم که عالیییییییییییییییییی.اینجوری!الآن چون برنامه نوشتم اینجوریم!!!
کوه پرسید ز رود ، زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟ گفت : در رفتن من
کوه پرسید و من؟ گفت : در ماندن تو
بلبلی گفت : و من ؟
خنده ای کرد و گفت : در غزلخوانی تو
آه از آن ابادی که در آن کوه رود
رود ، مرداب شود ، و در آن بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد
و نخواند دیگر
من و تو بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز
در خواندن من ، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست
بدان !