ا
پسندها
162

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسیییییییی داداشی
    اره داداشم میره مرد میشه
    شمام که رفتی..
    ایشالا همه به خوشی برن و برگردنممنون از حضورتون در تاپیک
    بیاید خدافظی با داداش محمد(اسپارتاکوس)میخواد بره کچل شه.ههههههههه
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...86%DB%8C%D9%85
    حرفهاييست براي گفتن كه اگر گوشي نبود نمي گوييم
    وحرفهاييست براي نگفتن..............كه هركز سر به ابتذال گفتن فرود نمي اورند
    و سرمايه ي ماورايي هركس.......حزفهاييست كه براي نگفتن دارد
    حرفهايي كه پاره هاي بودن ادميندوبيان نمي شوند
    مگر اينكه مخاطب خويش را بيابند.....................................
    آنسوی ناآرامی ها خدایی هست که داشتنش، جبران همهء ناکامی هاست.
    دستت را به من بده تا از تاریکی نترسیم ، دستم را بگیر تا از آتش بگذریم ، آنانکه سوختند همه تنها بودند

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/408269-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AA-%DA%A9%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F?p=5619502#post5619502


    بوی دود می آید، به گمانـــم یـــک نــفر پای دنیــایِ مجــازی می سوزاند عــــــــــمر خویـــــش را...
    خوبه.نوکلئوتیدها واحدهای سازنده ی ژنها که قسمتهایی از DNA هست هستند
    (درمورد اون مطلب پاک شده هم بخاطر خرابی سایت چون دوبار فرستاده شد خودم پاکش کردم اما چون تو صفحتون نمیبینمش فکر میکردم اصلا ثبت نشده بوده)
    مطمئنین درست فرستادین؟:surprised:
    من تمام مطالبی که گذاشتم هست
    هیچی رو پاک نکردم:mad:
    این فقط ذره ای از این علم وسیع و زیبا بود که مطمئنا تمامش هم حتی گوشه ای از علم خداوند نمیشه
    البته من با اطلاعات بسیار اندکم براتون گذاشتم امیدوارم به چیزی که میخواستی رسیده باشین;)
    سوالی بود در خدمتم
    موفق و پیروز باشین
    و حتی تولید انواع گیاهان و جانورانی با ویژگی هایی که مورد نیاز انسان باشه
    مثل تولید گاوهایی که با دستکاری ژنتیکی شیر بیشتر میدن و حتی میشه با اضافه کردن ژنی که باعث تولید پروتئین خاصی میشه به ژنوم یک حیوان یا گیاهی اون Pr رو تولید کرد و در دسترس مردم قرار داد که این قبیل فعالیتها در پژوهشکده ی رویان در حال انجامه و تا حالا تونستن اعضایی مثل نای مصنوعی و... تولید کنن و تلاش برای تولید اعضای بیشتر در ازمایشگاهای رویان برای بیماران در انتظار اهدای عضو
    سلام دوست عزیز خوشحالم که شما هم به این رشته علاقه دارین.
    نمیدونم چقدر در مورد ژن و DNA اطلاعات دارین
    (ژن قسمتی از DNA هست که اطلاعات پروتئین خاصی رو کد میکنه و گاهی اطلاعات موجود روی چند ژن موجب تولید یک پروتئین میشه)نقص در ژنها باعث بروز یکسری بیماریهایی میشه که علم پزشکی هم در درمان اون ناتوانه
    پیشرفتهای این علم با تغیراتی در ژنها در درمان و تولید یکسری دارو برای درمان این نوع بیماریها
    چرا هیچکس تو دنیا نیست که با او راحت بشه حرف زد و اون بد برداشت نکنه و کنارت مثل یه دوست واقعی باشه
    گیله مرد میگفت : چه بسیار نعمتهایی که شکرش را بجای نیاورده و با ناسپاسی از دست شان داده ایم ...

    خدایا در این اوقات عزیز و شریف ، از تو می خواهیم مهارت شکرگزاری نعمتهایی که به ما بخشیده ای را به ما عطا فرمایی . ما با کفران نعمت ، درهای رحمتت را بر خود بسته ایم و با از دست دادن نعمتهایت بسیار مغبون گشته ایم ...
    کلاغ لکه ننگی بود بر دامن آسمان و وصله ناجور بر لباس هستی
    و صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس
    با صدايش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست
    صدايش اعتراضی بود که در گوش زمين می پيچيد

    کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را
    کلاغ از کائنات گله داشت

    کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازيبايی ها تنها سهم اوست
    و نظام احسن عبارتی است که هرگز او را شامل نمی شود

    کلاغ غمگينانه گفت: کاش خداوند این لکه سياه را از هستی می زدود
    و بالهايش را می بست تا ديگر آواز نخواند

    خدا گفت: صدايت ترنمی است که هر گوشی آن را بلد نيست
    فرشته ها با صدای تو به وجد می آيند

    سياه کوچکم! بخوان ! فرشته ها منتظر هستند
    و کلاغ هيچ نگفت!

    خدا گفت: سياه چونان مرکب که زيبايی را از آن می نويسند
    و تو اين چنين زيبايی ات را بنويس
    و اگر نباشی جهان من چيزی کم دارد
    خودت را از آسمانم دريق نکن
    و کلاغ باز خاموش بود

    خدا گفت: بخوان! برای من بخوان
    اين منم که دوستت دارم سياهی ات را و خواندنت را.
    و کلاغ خواند
    اين بار اما عاشقانه ترين آوازش را خدا گوش داد
    و لذت برد و جهان زيبا شد...
    کلاغ لکه ننگی بود بر دامن آسمان و وصله ناجور بر لباس هستی
    و صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس
    با صدايش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست
    صدايش اعتراضی بود که در گوش زمين می پيچيد

    کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را
    کلاغ از کائنات گله داشت

    کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازيبايی ها تنها سهم اوست
    و نظام احسن عبارتی است که هرگز او را شامل نمی شود

    کلاغ غمگينانه گفت: کاش خداوند این لکه سياه را از هستی می زدود
    و بالهايش را می بست تا ديگر آواز نخواند

    خدا گفت: صدايت ترنمی است که هر گوشی آن را بلد نيست
    فرشته ها با صدای تو به وجد می آيند

    سياه کوچکم! بخوان ! فرشته ها منتظر هستند
    و کلاغ هيچ نگفت!

    خدا گفت: سياه چونان مرکب که زيبايی را از آن می نويسند
    و تو اين چنين زيبايی ات را بنويس
    و اگر نباشی جهان من چيزی کم دارد
    خودت را از آسمانم دريق نکن
    و کلاغ باز خاموش بود

    خدا گفت: بخوان! برای من بخوان
    اين منم که دوستت دارم سياهی ات را و خواندنت را.
    و کلاغ خواند
    اين بار اما عاشقانه ترين آوازش را خدا گوش داد
    و لذت برد و جهان زيبا شد...
    اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟



    کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟



    چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟



    آری...



    بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
    شب را دوست دارم به خاطر تاريكي . . .

    تاريكي را دوست دارم به خاطر تنهايي . . .

    تنهايي را دوست دارم به خاطر فكر كردن . . .

    فكر كردن را دوست دارم به خاطر تو . . .

    تو را دوست دارم به خاطر چشمانت . . .

    چشمانت را دوست دارم

    به خاطر قطرات اشكي كه مي دانم بر سر مزارم خواهي ريخت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا