aria_survey87
پسندها
5,506

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
    فروردینی ها ، مهری‌ ها ، اسفندی ها
    چـون بهتـرین ها هستند...

    سه نفر را هرگز نرنجون :
    اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ماهی ها
    چـون صادق هستند...

    سه نفر رو هیچوقتـــ نذار از زندگیتـــ بیرون برن :
    شهریوری‌ ها ، آذری‌ ها ، آبانی ها
    ...چـون به درد دلتـــ گوش میدهند...

    سه نفر رو هرگز از دستـــ نده :
    مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنی ها
    چـون دوستـــ واقعی هستند...

    "تو مال کدوم ماه هستی"....؟ :|
    علیک سلام
    خواهش میشه
    همینجوری خواستم کمی افاده بیام :)
    به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان ‌پزشک پرسیدم : شما چطور
    می‌فهمید که یک بیمار روانى ، به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه ؟!
    روان ‌پزشک گفت: ما این وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى،
    یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند...
    من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگـتر است !
    روان‌ پزشک گفت: نه! آدم عادى ، این درپوش زیرآب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید
    تختـتان کنار پنجره باشد؟!!
    مادربزرگم چند سال پیش میخواست ختم انعام بگیره و تمام خانومای فامیل و یه خانوم مداح هم
    دعوت کرده بود...
    از صبح همه داشتیم ناچارا کمکشون میکردیم که یهو یک ساعت مونده به مراسم برق رفت!
    مادر بزرگم به پدرم گفت : سریع زنگ بزن اداره برق بگو برقمون رفته !
    بابای ما هم زنگ زدو گفت : برق ما رفته !
    یهو مادر بزرگم از اونور گفت : بگو خانوم آوردیم، کلی پول دادیم، حالا برق رفته شما خسارت
    مارو میدی...؟!
    بابای ما هم هول شد و با عصبانیت به طرف گفت : کلی پول دادم خانم آوردم ، حالا که برق
    نیست چه خاکی تو سرم بکنم؟ شما خسارت میدی....؟!؟!
    طرف هم با خنده گفت : دوست عزیز 2 تا شمع روشن کن شاعرانه تره...!!!
    مردی از این که زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چند تا خیابان آن طرف تر ول کرد.
    ولی تا به خانه رسید، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه رادر منطقه ای پرت و دور افتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟
    زنش گفت: آره.
    مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم! :biggrin:
    خسته ام از تظاهر به ایستادگی

    از پنهان کردن زخم هایم

    زور که نیست!

    دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و

    با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!

    اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم.....

    میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا....!

    هــــرکس جـــای مـــن بـــود

    مـــی بـــریـــــد...

    امــا مـــن هنــوز مــی دوزم

    چشــــم بـــه امیـــد...!
    این چه حرفیه جناب شرمنده می فرمایی

    خاهش می کنم

    حتمن به وبلاگتون سر میزنم به رو چشم
    سلام؛خواهش میکنم,ممنون از عکسهای زیباتون
    راستش من زیاد وارد نیستم,منم وارد همون تالار میشم و تاپیکاش رو می خونم.
    رمـز و رازهای موفقیـت از زبـان دکتـر سیـدا

    وارد دفتر کار دکتر سیدا که می شوی در نگاه اول، انبوه تقدیرنامه ها توجه تو را به خود جلب می کند. شاید تصور کنی رسیدن به جایگاهی که مرد برتر حافظه ایران صدایت کنند، نیازمند داشتن حافظه ای استثنایی با یک ضریب هوشی خیشلی بالاست، اما گفت وگو با دکتر تمام گره های ذهنمان را در این مورد باز کرد. دکتر سیدا با رویی خوش و لبخندی دلنشین، با زبانی که برای هر کسی قابل درک است، برایمان از داستان زندگی اش گفت تا شما هم یادتان بماند و باورتان شود هیچ چیزی غیرممکن نیست.
    من هر گز کم نمیارم مهندس پرچمم پایین نمیارم فقط یکم سرم شلوغه بعدا به حسابت میرسم:biggrin:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا