امالیا
پسندها
4,307

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اما
    با این همه
    تقصیر من نبود
    که با این همه...
    با این همه امید قبولی
    در امتحان سادهْ تو رد شدم
    اصلاً نه تو ، نه من!
    تقصیر هیچ کس نیست
    از خوبی تو بود
    که من
    بد شدم!
    از : قیصر امین پور
    دستم را در تاريكي اندوهي بالا بردم
    و كهكشان تهي تنهايي را نشان دادم‌،
    شهاب نگاهش مرده بود.
    غبار كاروان ها را نشان دادم
    و تابش بيراهه ها
    و بيكران ريگستان سكوت را،
    و او
    پيكره اش خاموشي بود.
    لالايي اندوهي بر ما وزيد.
    تراوش سياه نگاهش با زمزمه سبز علف ها آميخت‌.
    و ناگاه
    از آتش لب هايش جرقه لبخندي پريد.
    در ته چشمانش ، تپه شب فرو ريخت .
    و من‌،
    در شكوه تماشا، فراموشي صدا بودم‌.
    زيباترين حس زندگي مرور خاطره هاي خوب است...
    پس مرورت ميكنم:gol:
    افق روشن

    روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد و مهرباني دست زيبائي را خواهد گرفت.
    روزي كه كمترين سرود
    بوسه است
    و هر انسان
    براي هر انسان
    برادري ست.
    روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است
    تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي.
    روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي ست
    تا من به خاطر آخرين شعر رنج جست و جوي قافيه
    نبرم.

    روزي كه هر لب ترانه ئيست
    تا كمترين سرود، بوسه باشد.
    روزي كه تو بيائي، براي هميشه بيائي
    و مهرباني با زيبائي يكسان شود.
    روزي كه ما دوباره براي كبوترهايمان دانه بريزيم . . .
    روزي كه ديگر درهاي خانه شان را نمي بندند
    قفل
    افسانه ئيست
    و قلب
    براي زندگي بس است.
    و من آن روز را انتظار مي كشم
    حتي روزي
    كه ديگر
    نباشم...!!!!

    زنده یاد شاملو....:gol:
    شب سردی است ، و من افسرده.
    راه دوری است ، و پایی خسته.
    تیرگی هست و چراغی مرده.

    می کنم ، تنها، از جاده عبور:
    دور ماندند ز من آدم ها.
    سایه ای از سر دیوار گذشت ،
    غمی افزود مرا بر غم ها.

    فکر تاریکی و این ویرانی
    بی خبر آمد تا با دل من
    قصه ها ساز کند پنهانی.

    نیست رنگی که بگوید با من
    اندکی صبر ، سحر نزدیک است:
    هردم این بانگ برآرم از دل :
    وای ، این شب چقدر تاریک است!

    خنده ای کو که به دل انگیزم؟
    قطره ای کو که به دریا ریزم؟
    صخره ای کو که بدان آویزم؟


    مثل این است که شب نمناک است.
    دیگران را هم غم هست به دل،
    غم من ، لیک، غمی غمناک است
    منم ....

    منم ، دلتنگ دلتنگم ، منم ، يک شعر بيرنگم ، منم ، دل رفته از چنگم ،



    منم ، يک دل که از سنگم ، منم ، آواز طولاني ، منم ، شبهاي باراني



    منم ، انسانيم فاني ، خداوندا تو ميداني ... منم ، در متن يک دردم ،



    منم ، برگم ، ولي زردم ، منم ، هستم ، ولي سردم ، منم ، مُرده م ،



    منم مُرده م ، منم ، يک بغض پر باران ، منم ، غمهاي بي سامان ،



    منم ، هستم دراين زندان ، منم ، زخمهاي بي درمان ، منم ،



    دارم تب و تابي ، ز تنهائي ، ز بيتابي ، منم ، رفته به گردابي
    منم ....

    منم ، دلتنگ دلتنگم ، منم ، يک شعر بيرنگم ، منم ، دل رفته از چنگم ،



    منم ، يک دل که از سنگم ، منم ، آواز طولاني ، منم ، شبهاي باراني



    منم ، انسانيم فاني ، خداوندا تو ميداني ... منم ، در متن يک دردم ،



    منم ، برگم ، ولي زردم ، منم ، هستم ، ولي سردم ، منم ، مُرده م ،



    منم مُرده م ، منم ، يک بغض پر باران ، منم ، غمهاي بي سامان ،



    منم ، هستم دراين زندان ، منم ، زخمهاي بي درمان ، منم ،



    دارم تب و تابي ، ز تنهائي ، ز بيتابي ، منم ، رفته به گردابي
    تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن



    و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است‌.

    باد مي رفت به سر وقت چنار.
    من به سر وقت خدا مي رفتم‌
    شما لطف داشتین که قبول کردین وگرنه ما که همش به دوستان دست دوستی میدهیم
    و فكر ميكنم
    كه اين ترنم موزون حزن تا به ابد
    شنيده خواهد شد
    نگاه مرد مسافر به روي ميز افتاد
    چه سيبهاي قشنگي
    حيات نشئه تنهايي است
    و ميزبان پرسيد
    قشنگ يعني چه ؟
    قشنگ يعني تعبير عاشقانه اشكال
    و عشق تنها عشق
    ترا به گرمي يك سيب مي كند مانوس
    و عشق تنها عشق
    مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد
    مرا رساند به امكان يك پرنده شدن
    و نوشداروي اندوه ؟
    صداي خالص اكسير مي دهد اين نوش
    و حال شب شده بود چراغ روشن بود
    تمام راه به يك چيز فكر مي كردم
    و رنگ دامنه ها هوش از سرم مي برد
    خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود
    چه دره هاي عجيبي
    و اسب يادت هست
    سپيد بود
    و مثل واژه پاكي سكوت سبز چمنزار را چرا مي كرد
    و بعد غربت رنگين قريه هاي سر راه
    و بعد تونل ها
    دلم گرفته
    دلم عجيب گرفته است
    و هيچ چيز
    نه اين دقايق خوشبو كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش
    نه اين صداقت حرفي كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست
    نه هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف نمي رهاند
    اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن آن نمی دیدی ...
    اهوم چشم
    اهوم بابا تقصير من چيه بنده والا بي خبرم از برخي از مسايل
    پاپوشه همش:D
    اهوم باشه:D
    اهوم اره ديگه
    خواهش قابل نداره ميخواي باشه مال تو:)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا