یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • رفته بودم سر حوض
    تا ببينم شايد ، عكس تنهايي خود را در آب ،


    آب در حوض نبود .
    ماهيان مي گفتند: « هيچ تقصير درختان نيست.»
    ظهر دم كرده تابستان بود ،
    پسر روشن آب ، لب پاشويه نشست
    و عقاب خورشيد ، آمد او را به هوا برد كه برد.

    به درك راه نبرديم به اكسيژن آب‌.
    برق از پولك ما رفت كه رفت‌.
    ولي آن نور درشت ،
    عكس آن ميخك قرمز در آب
    كه اگر باد مي آمد دل او ، پشت چين هاي تغافل مي زد،
    چشم ما بود.
    روزني بود به اقرار بهشت‌.

    تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ، همت كن



    و بگو ماهي ها ، حوضشان بي آب است‌.

    باد مي رفت به سر وقت چنار.
    من به سر وقت خدا مي رفتم‌
    وااای این چه حرفیه...توروخدا شرمندمون نکنید..من واقعا واسه زحمات شما و آقای احسان واقعا ممنو و دعاگوتون هستم...باعث افتخاره..اما واقعا من اون جمله رو تو عمرم نشنیده بودم..مگه جایگاه عشق دل و قلب نیست؟؟/ پس چطور میشه عشق عقلانی داشت ..شایدم منظورتون اونه که فکر کنید و عاقلانه عاشق شویده چون من به این جمله اعتقاد دارم و بهشم رسیدم...
    درضمن پیج من به روی همه دوستانم همیشه بازه نیمرو و نونو پنیر پذیراییمونم مثه کبری خانم آمادست...
    وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن
    سلام علی عزیز خیلی قشنگ و خوشرنگه....ایشالا روزای تو هم قشنگ باشه.........ممنون...
    قُل يا عباديَ الذينَ أسرفوا عَلي انفسِهم لا تَقنَطوا من رحمت الله انَّ الله يَغفِرُ الذنوبَ جميعاً انّهُ هو الغفور الرحيم


    ( اي پيامبر به بنده هام ) بگو : اي بندگان من كه (درگناه كردن و طغيان و نافرماني خدا) اسراف كرديد هرگز از رحمت خدا نا اميد نشويد كه خدا تمام گناهان ( كوچك و بزرگ بندگانش ) را مي بخشد چرا كه او بسيار آمرزنده و بي نهايت مهربان است. ( سوره زمر - آيه 53 )
    داداشی با اجازه من مرخص بشم
    فوق العاده خوابم میاد...!
    شب خوش،د التماس دعای زیاد داریم از زائر تازه برگشته ی دلتنگ حرم:redface:
    اییییی بابا داداش من خبر میدادید دعوتتون میکردیم ی ناهاری شامی...
    بعله خبرشو دارم
    تهرون همینه دیگه....!عادت ندارید وگرنه همین شلوغیشم شیرینه گاهی!
    من دلم می‌خواهد
    خانه‌ای داشته باشم پر دوست
    کنج هر دیوارش
    دوست‌هایم بنشینند آرام
    گل بگو گل بشنو…؛
    هر کسی می‌خواهد
    وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
    یک سبد بوی گل سرخ
    به من هدیه کند
    شرط وارد گشتن
    شست و شوی دل‌هاست
    شرط آن داشتن
    یک دل بی رنگ و ریاست…
    بر درش برگ گلی می‌کوبم
    روی آن با قلم سبز بهار
    می‌نویسم ای یار
    خانه‌ی ما اینجاست
    تا که سهراب نپرسد دیگر
    ” خانه دوست کجاست ؟ ”
    فریدون مشیری
    میدونم نامردیه گذاشتن این عکسا!!ولی شما به بزرگیه خودتون برمن ببخشید!:redface:
    فعلا برم من.یه چند نفری دنبالم هستن بخاطر این عکسا!:w45:
    داداش علی شمام پیتزا میخوری؟بیا.منو مهشید و ندا و آقا شهاب هم هستیم!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا