venoos*m Sep 15, 2012 اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم این شعر تا ابد با تو خواهد زیست حتی وقتی که من دیگر نباشم یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد اما شعر عاشقانه همیشه با تو خواهد بود پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم! شعری از اعماق جان٫ که مرا به یاد تو آورد...... شعری که همیشه با تو بماند.
اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم این شعر تا ابد با تو خواهد زیست حتی وقتی که من دیگر نباشم یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد اما شعر عاشقانه همیشه با تو خواهد بود پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم! شعری از اعماق جان٫ که مرا به یاد تو آورد...... شعری که همیشه با تو بماند.
venoos*m Sep 15, 2012 بگذار تا که در چشمهای تو به آخرین اوج پروازم به آخرین نفسهایم . . . برسم یک قدم به سقوطم مانده خسته ام تنها ایستاده ام و امروز هم . . . مثل همیشه تو در تاری ی افق دیدگانم . . با تبسمی بسویم می دوی . . اما انگار هیچوقت به من نمی رسی . . کجایی . . ؟
بگذار تا که در چشمهای تو به آخرین اوج پروازم به آخرین نفسهایم . . . برسم یک قدم به سقوطم مانده خسته ام تنها ایستاده ام و امروز هم . . . مثل همیشه تو در تاری ی افق دیدگانم . . با تبسمی بسویم می دوی . . اما انگار هیچوقت به من نمی رسی . . کجایی . . ؟
venoos*m Sep 15, 2012 شمع مي سوزد آرام جان مي دهد, بيقرار, پر نور آخر من اينجا, پشت اين پنجره ي باراني, عاشقانه از تو مي نويسم ياد لطيفت چون بادي خنک وزيد... ساعت افتاد قلم قِل خورد شمع خاموش شد گيسوانم را آشفت و در آغوش, گرم فشردم
شمع مي سوزد آرام جان مي دهد, بيقرار, پر نور آخر من اينجا, پشت اين پنجره ي باراني, عاشقانه از تو مي نويسم ياد لطيفت چون بادي خنک وزيد... ساعت افتاد قلم قِل خورد شمع خاموش شد گيسوانم را آشفت و در آغوش, گرم فشردم
venoos*m Sep 15, 2012 در آغوش تنهایی ، آرام اما از درون نا آرام ... میخوانم همراه با سکوت ترانه دلتنگی را ...
venoos*m Sep 15, 2012 در آغوش تو ميمرم در آغوش سپيد پر بهار تو تو را من همچو جامی از عطش سرشار می خواهم . چو چشم پر نگاه برکه های دور همه شب در کمين بادهای رهگذر بيدار می خواهم . تو چون من باش ، با من باش مرا از خويشتن پر کن مرا از آتش فريادهای بی سخن پر کن مرا با طرح اندام سپيدت آشنايی ده مرا از برق چشمان سياهت روشنايی ده
در آغوش تو ميمرم در آغوش سپيد پر بهار تو تو را من همچو جامی از عطش سرشار می خواهم . چو چشم پر نگاه برکه های دور همه شب در کمين بادهای رهگذر بيدار می خواهم . تو چون من باش ، با من باش مرا از خويشتن پر کن مرا از آتش فريادهای بی سخن پر کن مرا با طرح اندام سپيدت آشنايی ده مرا از برق چشمان سياهت روشنايی ده
venoos*m Sep 15, 2012 وقتی برای بار اول دیدمت از حرف زدن با تو میترسیدم و قتی برای اولین بار با تو حرف زدم از اینکه دوست داشته باشم میترسیدم وقتی برای اولین بار احساس دوست داشتن تورو تجربه کردم از اینکه عاشقت بشم میترسیدم و حالا که دوست دارم میترسم که از دستت بدم.
وقتی برای بار اول دیدمت از حرف زدن با تو میترسیدم و قتی برای اولین بار با تو حرف زدم از اینکه دوست داشته باشم میترسیدم وقتی برای اولین بار احساس دوست داشتن تورو تجربه کردم از اینکه عاشقت بشم میترسیدم و حالا که دوست دارم میترسم که از دستت بدم.
venoos*m Sep 15, 2012 از من نپرس چقدر دوستت دارم اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم بگو معنی تمرین چیست ؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟ مگر همیشه نگفتم که تو پاره ای از تن منی ... از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم همه می دانند که دروری تو روحم را می آزارد تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
از من نپرس چقدر دوستت دارم اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم بگو معنی تمرین چیست ؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟ مگر همیشه نگفتم که تو پاره ای از تن منی ... از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم همه می دانند که دروری تو روحم را می آزارد تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
venoos*m Sep 15, 2012 به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک دلم تنگ است بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهای ها دلم تنگ است بیا بنگر!! چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده و این تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی! شب افتاده است .... و من و من تنها و تاریکم !!!! و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی بیا ای مهربان با من بیا ای یاد مهتابی
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک دلم تنگ است بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهای ها دلم تنگ است بیا بنگر!! چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده و این تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی! شب افتاده است .... و من و من تنها و تاریکم !!!! و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی بیا ای مهربان با من بیا ای یاد مهتابی
venoos*m Sep 15, 2012 دلتنگی ... بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می كند وای دل چون كود كی بی تو لجاجت می كند اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نكرد هیچوقت عشقت بدل فكر فراموشی نكرد عشق من با تو به میزان تقدس می رسد بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد دوستت دارم برای من كلام تازه نیست حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست در غیاب تو غریبانه فراغت می كشم بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می كشم چشمهایم را نگاه تو ضمانت می كند گرمی دست مرادستت حمایت می كند با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم چشمهای مهربان تو فراموشم نشد هیچكس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد من تو را با التهاب سینه ام فهمیده ام ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام
دلتنگی ... بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می كند وای دل چون كود كی بی تو لجاجت می كند اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نكرد هیچوقت عشقت بدل فكر فراموشی نكرد عشق من با تو به میزان تقدس می رسد بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد دوستت دارم برای من كلام تازه نیست حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست در غیاب تو غریبانه فراغت می كشم بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می كشم چشمهایم را نگاه تو ضمانت می كند گرمی دست مرادستت حمایت می كند با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم چشمهای مهربان تو فراموشم نشد هیچكس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد من تو را با التهاب سینه ام فهمیده ام ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام
venoos*m Sep 14, 2012 اگر گاهي ندانسته به احساس تو خنديدم ... اگر از روي خودخواهي فقط خود را قشنگ دیدم ... اگر از دست من در خلوت خود گريه مي كردي ... اگر بد كردم و هرگزبه روي خود نياوردم ... اگر تو مهربان بودي و من نامهربان بودم ... اگر براي ديگران بهار و برای تو خزان بودم ... اگر تو با تحمل گله از خودخواهي ام كردي ... اگر زجري كشيدي تو گاهي از زبان من ... اگر رنجيده خاطر گشتي از لحن بيان من ... گناهم را ببخش
اگر گاهي ندانسته به احساس تو خنديدم ... اگر از روي خودخواهي فقط خود را قشنگ دیدم ... اگر از دست من در خلوت خود گريه مي كردي ... اگر بد كردم و هرگزبه روي خود نياوردم ... اگر تو مهربان بودي و من نامهربان بودم ... اگر براي ديگران بهار و برای تو خزان بودم ... اگر تو با تحمل گله از خودخواهي ام كردي ... اگر زجري كشيدي تو گاهي از زبان من ... اگر رنجيده خاطر گشتي از لحن بيان من ... گناهم را ببخش
venoos*m Sep 14, 2012 متشکرم برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی. برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی. برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی. برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی. برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم" برای همه وقت هایی که در فکر من بودی. برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی. برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی. برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی. برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی. برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
متشکرم برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی. برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی. برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی. برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی. برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم" برای همه وقت هایی که در فکر من بودی. برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی. برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی. برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی. برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی. برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
venoos*m Sep 14, 2012 با تو دوباره من شدم عاشق جان و تن شدم با تو گل از گلم شکفت با تو دوباره زن شدم با تو جوانه زد همه شاخه خشک پیکرم از تو پر از ترانه شد برگ سفید دفترم با تو دوباره جون گرفت هر چی که در من مرده بود انگار پسم داد زندگی هر چی امانت برده بود با تو نگاه مات من پر از گلهای ناز شد گل لبان بسته ام به شوق بوسه باز شد با تو تمام خستگی از تن من به در شده درد غریبی کم کمک مرده و بی اثر شده با تو دوباره میرسم به حد بی حساب زن به اوج بخشش و غرور به مرز عشق ناب زن با تو درخت پر برم با تو ز بیش بیشترم از بهترینها بهترم
با تو دوباره من شدم عاشق جان و تن شدم با تو گل از گلم شکفت با تو دوباره زن شدم با تو جوانه زد همه شاخه خشک پیکرم از تو پر از ترانه شد برگ سفید دفترم با تو دوباره جون گرفت هر چی که در من مرده بود انگار پسم داد زندگی هر چی امانت برده بود با تو نگاه مات من پر از گلهای ناز شد گل لبان بسته ام به شوق بوسه باز شد با تو تمام خستگی از تن من به در شده درد غریبی کم کمک مرده و بی اثر شده با تو دوباره میرسم به حد بی حساب زن به اوج بخشش و غرور به مرز عشق ناب زن با تو درخت پر برم با تو ز بیش بیشترم از بهترینها بهترم
venoos*m Sep 14, 2012 مشق دلتنگی وقتی دلم هوای دلتنگی می کند خواب هیچ شقایقی را پرپر نمی کنم و برای هیچ پروانه ی عاشقی شمع نمی سوزانم... تنها کمی حوصله می خواهد تا باران بگیرد و باغچه به سکوت درختان پایان دهد آن وقت تکیه می کنم روی شانه های چمن و در سکوت پرنده های عاشق شعر می خوانم...
مشق دلتنگی وقتی دلم هوای دلتنگی می کند خواب هیچ شقایقی را پرپر نمی کنم و برای هیچ پروانه ی عاشقی شمع نمی سوزانم... تنها کمی حوصله می خواهد تا باران بگیرد و باغچه به سکوت درختان پایان دهد آن وقت تکیه می کنم روی شانه های چمن و در سکوت پرنده های عاشق شعر می خوانم...
venoos*m Sep 14, 2012 دستت را به مـن بـده نـتـرس بـا هـم خـواهـیـم پـریـد حـضـور و حـیـات و حوصله ی مـن از تـو درد و بـلا و بـی کسی های تـو از مـن
دستت را به مـن بـده نـتـرس بـا هـم خـواهـیـم پـریـد حـضـور و حـیـات و حوصله ی مـن از تـو درد و بـلا و بـی کسی های تـو از مـن
venoos*m Sep 14, 2012 تو که می آیی پنجره ای باز می شود پرده بی رنگ دلتنگی کنار می رود آرام میان جانم خانه می کنی
venoos*m Sep 14, 2012 دلم یک مزرعه میخواهد یک تو یک من وگندم زاری طلایی رنگ که هوایش ﺁکنده باعطرنفس های توباشد...