ALIREZA.F.1988
پسندها
17,621

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بازم سهلاااااااااااااااااااام راستش بنو صبح شی خولدی اینقده انلژی دالی؟
    خوفی؟
    منم املوز شادم نمیخوام اشلا شادیم خلاب کنم
    اخ جون فلدام تعطیله
    سهلااااااااااااااام شبح بخیل خوبی؟
    کوشلو تو بزلگ نشدی هنوز من میخوام صدات تونم عموژون
    گفتگو از زبان باغبان

    من چه می دانستم کین گریزت به چه روست

    من گمانم این بود

    که یکی بیگانه

    با دلی هرزه و داسی در دست

    در پی کندن ریشه از خاک

    سر ز دیوار درون اورده

    مخفی و دزدانه...

    تو مپندار به دنبال یکی سیب دویدم ز پیت

    و فکندم بر تو نگهی خصمانه!

    من گمان می کردم چشم حیران تو چیزی می جست

    غیر این سیب و درختان در باغ

    به دلم بود هراسی که سترون باشد

    شاخ نوپای درخت خانه...

    و نمی دانستم راز ان لبخندی که دیدار تو اورد به لب

    دختر پاکدلم...مستانه!

    من به خود می گفتم دل هر کس دل نیست

    هان مبادا که برند از باغت

    ثمر عمر گرانمایه تو

    گل کاشانه تو

    ان یکی دختر دردانه تو

    ناکسان...رندانه!

    و تو رفتی و ندیدی که دلم سخت شکست

    بعد افتادن سیب به خاک

    بعد لرزیدن اشک... در دو چشمان تر دخترکم

    و تو رفتی و هنوز...

    سالها هست که در قلب من ارام ارام

    خون دل می جوشد

    که کسی در پس ایام ندید

    باغبانی که شکست مردانه

    ؟؟؟
    من همیشه خوبم گفته باشم
    توهم سعی کن داداش خوبی باشی
    یه حدود 20 - 30 نفرن .. مشکلی با قضیه نداری؟!
    خودم رو بفرستی از دلم دربیاد بارت سبکتر میشه ها! :D
    دست گلت درد نکنه ... منو میفروشی دیگه الان؟! :razz:

    یسری کار بانکی خانوادگی ه ... یه ساله وظیفش افتاده به عهده من! می خوای کل خانواده ما رو مهمون کنی؟!!! :D
    مگه عهد رضا شاهه که طرف زبان بلد باشه بره پز بده؟! :biggrin:
    واسه کلاس زبان بر نمی گشتم ... غرم به خاطر این بود که با اطلاعاتی نادرست فرستاده بودنم دنبال یکاری ... مجبور شدم برگردم دوباره برم ... خو آدم اذیت میشه دیگه!!!
    ميان سرماي آن روز پاييزي
    زير چكه هاي باران
    اشك مي ريخت
    قطره قطره
    آرام آرام
    تنش به لرزه بود
    قلبش به تپش
    و نفسهايش تنگ
    اين بود حرف دلش:
    ديروز عاشق شده بودم
    عاشق باران
    امروز تنها شدم زير قطره هاي باران
    .
    .
    .
    عاشق باران چتر ندارد...
    دیلوز هکی کلی نفرینم کرد که بهش ش ندادم
    منم دلم سوخت ش اون گرفتم گفتم من ز میزنم اما نمیتونم براش ز بزنم
    نمیدونم چیکال کنم به نظرت اگه نهام باشگاه بهتله
    خیلی اعصابم خراب کرده
    دوست ندارم کسی ناراحت کنم اما داره این اتفاق میفته
    من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
    کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو
    هر کسی میخواهد وارد خانه ی پر مهر و صفامان گردد
    شرط وارد گشتن ، شستشوی دلهاست
    شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
    بر درش برگ گلی میکوبم
    و به یادش با قلم سبز بهار مینویسم
    ای دوست خانه ی دوستی ما اینجاست
    تا که سهراب نپرسد دیگر:
    خانه ی دوست کجاست!
    سلام
    ظهر بخیر:D
    نه حالم بده .. اعصابم خووووووووووووووووورد!
    نخیرم .. اصنم خواب نبودمش ... رفته بودم کلاس زبانی بعدشم کار داشتم ... تازه رسیدم باز باید برم برگردم همونجایی که بودم!!! :crying:
    یکساعت پیشم که شما از خواب پاشده بودی ساعت 10 بوده ... اونم صبح نبوده ها! صبح 6 صبحه که من بیدارم ... بعله :cool:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا