س
پسندها
1,286

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ااااووووووواااا اخه من دارم میبینمشون
    بیخیال ...چطوری؟
    ووووووووواااااااووووو حالا اینطوری بیشتر دق میدی خودتو [IMG]
    نه بابا منو دق بدی :biggrin:
    این دلم اینقدر پره ....دیگه نمیشه دقش داد ....به قول مامانم فقط یه جرقه کافیه تا انبار دلم اتیش بگیره
    میسی
    چند روز اینطوریم کردی
    حالا میگی پیتزا میخاییی .....نمیدم [IMG]
    اری تازه واسه خودم پپسی کولام وا می کنم ...... ولی خو چیزی دور از واقعیت نیس یه همچین ادمیم

    حسوووووووووووووووووودیت شد؟؟؟؟؟؟؟؟ تو هم برو خودتو تحویل بگیر خو:D

    اصولن پسرا از سبز و ابی استفاده می کنم........
    سلاممممممممممممممم خوبییییییییییییییی؟؟؟با این پیتزات کشتی منو چند روزه دهنم اب افتاده الان دیگه میرسه از راه
    گفتم که بسته به روحیس اگه شعری یا حرفی بخوام بزنم که غمگین باشه از خاکستری استفاده می کنم مثه دو تا شعری که واست گذاشتم
    بابا تو چرا به خودت گرفتی خو.........تو از خاب گفتی منم تو شعر از لنگه ظهر خابیدن خودم گفتم همین
    من از دو تا طیف رنگی خوشم میاد یکی طیف بنفش یکی خاکستری.......بستگی به روحیاتم داره که از کدومش استفاده کنم

    چیو اوکی؟
    دنیای ما اندازه ی هم نیست

    من عاشق بارون و گیتارم

    من روزها تا ظهر می خوابم....من شبها تا صبح بیدارم

    دنیای ما اندازه ی هم نیست

    من خیلی وقتا ساکتم.....سردم

    وقتی که میرم تو خودم شاید ...پاییز سال بعد برگردم

    دنیای ما اندازه ی هم نیست

    می بوسمت اما نمی مونم

    تو دائم از اینده می پرسی...من حال فردامم نمی دونم

    تو فکر یه اغوش محکم باش...اغوش این دیوونه محکم نیست

    صد بار گفتم باز یادت رفت...دنیای ما اندازه ی هم نیست
    فعلن تو موده شعرم........می خوام واسه رفقا شعر بزارم.....

    دقیقن.......باز به قول اون شاعره دنیا رو که اب ببره منو خاب می بره
    مرا اینگونه باور کن

    نه افسونگر...نه دیوانه

    نه جامم من... نه پیمانه

    خودم افسونمو حیرت

    میه نابم چه مستانه
    من به تو خندیدم

    چون که می دانستم

    تو به چه دلهره از با غچه ی همسایه سیب را دزدیدی

    پدرم از پی تو تند دوید

    و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

    پدر پیر من است

    من به تو خندیدم

    تا که با خنده ی تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

    بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

    سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

    دل من گفت برو

    چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را

    و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من ارام ارام

    حیرت بغض تو تکرار کنان

    می دهد ازارم

    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

    که چه می شد اگر باغچه ی خانه ما سیب نداشت
    سلام . خوبی؟
    نزدمت که .حالا تو هم اینقدر مظلوم!:sweatdrop:
    کاش منم بودم باهم بازی میکردیم.:w35:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا