مي توان غنچه شد و وقت سحر خوش خنديد
مي توان عطر شد و جام تبلور نوشيد
مي توان چشمه شد و از دل تپه جوشيد
مي توان ابر شد و بر سر كيهان باريد
مي توان بيد شد و در نم باران رقصيد
مي توان ژاله شد و رخ اقاقي بوسيد
مي توان دم شد و در ساز دل و ناي دميد
مي توان نغمه شد و در دل صحرا پيچيد
مي توان عشق شد و بر سر عاشق شوريد
مي توان مهر شد و تا ابديت تابيد
دوست دارم رها جون
مي توان عطر شد و جام تبلور نوشيد
مي توان چشمه شد و از دل تپه جوشيد
مي توان ابر شد و بر سر كيهان باريد
مي توان بيد شد و در نم باران رقصيد
مي توان ژاله شد و رخ اقاقي بوسيد
مي توان دم شد و در ساز دل و ناي دميد
مي توان نغمه شد و در دل صحرا پيچيد
مي توان عشق شد و بر سر عاشق شوريد
مي توان مهر شد و تا ابديت تابيد
دوست دارم رها جون