شهرام 59
پسندها
7,257

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :biggrin:

    نه باو.جنبم بالاست :D آخه بوسام تموم بشه بعد دوست دخترام چكار كنن؟تو جوابشونو ميدي؟خو مجبورم جيره بندي كنم بوسامو :smile:

    سرخس ميگفتن اف. آره ويل ميشه چرخ wheel

    :w15: جدا؟
    سنگ در برکه می اندازی و می پنداری/
    با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد ، کی به انداختن سنگ پیاپی در آب/ ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت ؟!
    آره مرسی از دعای قشنگت
    هروقت یاد کل کلای الکیمون میفتم خجالت زده میشم....حتما خودت همون لحظه میفهمیدی که هیچی تودلم نبوده.....خلاصه که ماروحلال کن سالار....وای چه مردونه حرف زدم گفتم سالارا
    نه بابا اين چه حرفيه.كاري نكردم كه بابا.

    بذار چك كنم ببينم اينجا هم خرابه يا نه

    قربونت جيگر

    اذيت چيه بابا؟! رفاقت بدرد همين موقع ها ميخوره ديگه :gol:

    اشکال هم نداره واسه فامیل کار کردن اشتباه بعدش هزاران حرف توش در میاد...برادر به برادر رحم نمیکنه چه برسه به من.
    بچه جان من دارم پسرمو داماد ميكنم بعد تو ميگي هنوز ني ني هستم؟!
    فقط يه بوس ها!!! :D

    آچاري كه باهاش ولو ها رو باز ميكنن ديگه

    خسته نباشي. خوبه اينا رو بايد ياد بگيري.بدردت ميخوره :D يكم ورزش كن پيرمرد! :D
    آیه یاس خوندم ازم نام نا امید شدن...
    یه من میدانم این کار شدنی نیست گفتم.کار بهم ندادن.
    آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند
    منم بدنیستم
    میگذرونیم دیگه
    کاروبارتوجنوب چطوره؟دیدی بالاخره دفتی سرکار....خداروشکر
    عشق افسانه نيست آنكه عشق آفريد ديوانه نيست / عشق آن نيست كه در كنارش باشي عشق آن است كه به يادش باشي
    جان فداي دوست کردن نزد ما دشوار نيست
    سوزم از اين غم که ما را فرصت ديدار نيست....
    چه خبر ؟؟خسته نباشی عزیز...

    امروز داشتم نردبان موفقیت رو میرفتم بالا که ترسیدم و کارمو خراب کردم.
    عمو؟!:surprised:
    قربونت جيگر.
    خو به سلامتي. من عاشق اون آچار F هستم. خيلي باحاله :D
    من فعلا برم........بعد در مورد شرکت نفتیا حرف میزنیم:Dبابای........
    منم خوبم شکر........هیشکی مثل تو نمیشه اقا شهرام.......قدر خودتو بدون عزیزم:redface:
    نوش جونت عزیزم......اره شرکت نفته دیگه.....شهرام جون دیدی هرچی شرکت نفتیه پولدارن همه شکم دارن؟؟؟؟؟:biggrin:از بس پولدارن.....
    ما هم دعا میکنیم مثل اونا شی:D
    سلام جيگر.چطوري؟خوش ميگذره؟كجايي؟برگشتي يا هنوز خونه اي؟
    بوس.تف.بوس :D
    شهرام جون با این پولای زبون بسته چ میکنی؟؟؟؟؟؟فکرمو مشغول کرده بد.....:eek:
    [IMG] [IMG] [IMG] [IMG]
    قلبامو بگیر فرار نکنن, [IMG] نیشم تا بناگوش بازه از خوشحالی که هستی...
    مرسی شما خوبید صبحتان زیبا گل پسر...
    چه شانسی داشتم من که بودی
    زاهدی گوید جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد:
    اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود.
    دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
    سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
    چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
    گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست! تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
    1. تو خودت را رنگ زدی..تا شیبه خاطرات این آدما ها باشی؟
    .
    .
    .شاید فراموش کردی....که این آدمها...رنگین کمان را با دروغ های خود رنگ میکنند!

    .
    .تو برای آنها...حتی معنی بی رنگی را هم نداری.!
    .
    .
    کاش سیاه و سفید بودی!.
    تا باورشان میشد...تو شیبه دروغ های رنگیِ آنها نیستی!
    شبیه حقیقتِ...خودت هستی!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا